جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
خیالِ خامِ پلنگ من


خیال خام پلنگ من
 ، به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را ز بلندایش ، به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من ؛ دل مغرورم ، پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ، ماه بلند من ، ورای دست رسیدن بود

گل شکفته ! خدا حافظ ؛ اگرچه لحظه­ ی دیدارت

شروع وسوسه ­ای در من ، به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیم ، آری ؛ موازیان به ناچاری

که هر دو باورمان ز آغاز ، به یکدگر نرسیدن بود

اگرچه هیچ گُل مُرده ، دوباره زنده نشد ، اما

بهار ، در گُل شیپوری ، مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم ، شرنگ ریخت به کام من

فریبکار دغل پیشه ، بهانه اش ، نشنیدن بود

چه سرنوشت غم انگیزی ! که کرم کوچک ابریشم

تمام عُمر قفس می­بافت ، ولی به فکر پریدن بود



حسین منزوی

 



شاعر : حسین منزوی ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات