جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
+ شام آخر

سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی

نگفتم گفتنی‌ها را تو هم هرگز نپرسیدی

 

شبی که شام آخر بود به دست دوست خنجر بود

میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود

 

چه جنگ نابرابری ، چه دستی و چه خنجری

چه قصه ی محقری ، چه اول و چه آخری

 

ندانستیم و دل بستیم ، نپرسیدیم و پیوستیم

ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایه‌ها هستیم

 

سفر با تو چه زیبا بود ، به زیبایی رویا بود

نمی‌دیدیم و میرفتیم هزاران سایه با ما بود

 

سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی

نگفتم گفتنی‌ها را ، تو هم هرگز نپرسیدی

 

در آن هنگامه ی تردید در آن بن بست بی امید

در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپر بود

 

در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود

شب آغاز تنهایی ، شب پایان باور بود

 

سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی

نگفتم گفتنی‌ها را تو هم هرگز نپرسیدی

 

شبی که شام آخر بود به دست دوست خنجر بود

میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود

 

چه جنگ نابرابری چه دستی و چه خنجری

چه قصه ی محقری چه اول و چه آخری

 

 

اردلان سرفراز

 

 

 دانلود اهنگ شام آخر با صدای داریوش



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات