جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
آن‌ که عاشق است به هیچ چیز نمی‌ اندیشد

عشق‌ ات ، محبوب من !

همچون هوا مرا در بر می‌ گیرد

بی آن‌ که دریابم

 

جزیره‌ ای‌ ست عشق تو

که خیال را به آن دسترس نیست

 

خوابی‌ست ناگفتنی ...

تعبیرناکردنی ...

 

به‌ راستی عشق تو چیست ؟

گل است یا خنجر ؟

یا شمع روشنگر ؟

یا توفان ویرانگر ؟

یا اراده‌ ی شکست‌ ناپذیر خداوند ؟

 

تمام آن‌ چه دانسته‌ ام همین است ؛

تـــو عشق منی

و آن‌ که عاشق است

به هیچ چیز نمی‌ اندیشد

 

 

نزار قبانی



 



شاعر : نزار قبانی ,
جزیره ای در آب های شیدایی

هرچه بیشتر می گریزم

            به تو نزدیکتر می شوم

 

هر چه رو برمی گردانم

            تو را بیشتر می بینم

جزیره ای هستم

     در آب های شیدایی

       از همه سو ، به تو محدودم . ..


هزار و یک آینه

تصویرت را می چرخانند

از تو آغاز می شوم

            در تو پایان می گیرم . ..

 

 عمران صلاحی



نگین سبز


من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم

واسه عشق بازی موج ها قامتم یه بستر نرم


یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موج ها

یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا


تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی

غصه های عاشقی ُ تو وجودم جا گذاشتی


زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد

برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد


تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه

ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه


اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی

اما تا قایقی اومد از من و دلم گذشتی


رفتی با قایق عشقت سوی روشنی فردا

من و دل اما نشستیم چشم به راهت لب دریا


دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی

لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی


دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره

ولی حتی وقت مردن باز سراغت رو میگیره


میرسه روزی که دیگه قعر دریا میشه خونم

اما تو دریای عشقت باز یه گوشه ای میمونم



امیر فرخ تجلی

 



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات