جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
نمی فهمی چرا ؟

شعله دارم می کشم در تب ، نمی فهمی چرا ؟

تاب بی ماهی ندارد شب ، نمی فهمی چرا ؟

 

اهل آه و ناله کردن نیستم ، جان من است ...

اینکه هر دم می رسد برلب نمی فهمی چرا ؟

 

ذوب دارم می شوم هر روز نمی بینی مگر ؟

آب دارم می شوم هرشب نمی فهمی چرا ؟

 

آنچه من پای بدست آوردن چشمت زدم

قید دینم بود ، لامذهب ؛ نمی فهمی چرا ؟

 

بین مردم مثل من پیدا نخواهد شد نگرد

"یک" ندارد جز خودش مضرب نمی فهمی چرا ؟

 

بارها گفتم دل دیوانه گرد عشق ، نه !

نیش خواهی خورد از این عقرب نمی فهمی چرا ؟

 

 

حسین زحمتکش



من را نگاه کن

من را نگاه کن که دلم شعله‌ور شود 

بگذار در من این هیجان بیشتر شود

 

قلبم هنوز زیر غزل لرزه‌های توست 

بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود

 

من سعدی‌ام ، اگر تو گلستان من شوی 

من مولوی ، سماع تو برپا اگر شود

 

من حافظم ، اگر تو نگاهم کنی ، اگر 

شیراز چشم‌های تو پر شور و شر شود

 

"ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود"

آنقدر واضح است غم بی تو بودنم 

اصلا بعید نیست که دنیا خبر شود

 

دیگر سپرده‌ام به تو خود را که زندگی 

هر گونه که تو خواستی آنگونه سر شود 



نجمه زارع



شاعر : نجمه زارع ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات