لعنتی را دوست دارم
مثل یک استکان چای کمر باریک است
نزدیکش که می شوم
عطرش مثل دارچین توی سرم می پیچد !
توی چشم هایش زل میزنم و دستش را می گیرم
عطر هل ، هولم می کند !
و میبوسمش ، میبوسمش ...
شیرین مثل نبات !
پس ...
الکی نیست ؛
خستگی هایم را دور میریزی
!
معجون زیبای
دوست داشتنی ام
حامد نیازی