حدّ پروازم نگاه توست بالم را نگیر
سهمم از شادی تویی با اخم حالم را نگیر
راه سخت و سبز بودن با تو را آسان نکن
جاده های پیچ در پیچ شمالم را نگیر
کیستی ؟ پاسخ نمیخواهم بگویی هیچ وقت
لذّت درگیری حل سؤالم را نگیر
من نشانی دارم از داغ تو روی سینهام
خواستی دورم کن از پیشت ، مدالم را نگیر
خاطرت آسوده با ببر نگاهم گفتهام
با همین بازیچهها سر کن ، غزالم را نگیر
زندگی تنها به من قدر تو فرصت داده است
بیش از اینها خوب باش از من مجالم را نگیر
خسته از یکرنگی ام میخواهم از حالا به بعد
تا ابد پاییز باشم ، اعتدالم را نگیر
مهدی
فرجی