هر وقت
قصد میکنم
دیگر از تـــو ننویسم
باران میبارد ...
نغمهای زمزمه میشود
کسی از
تو میپرسد
خاطرهای
جان میگیرد !
و من
در کشاکش این نبرد نابرابر
همیشه
مغلوب میشوم
نبودنت درد میکند !
درست
مثل روز اول ...
شایدم
کمی بیشتر
من به دستهای خالیام خیره میشوم
و در ناباوریهای
بیرحمانهی تمام
روزهای نبودنت
دستهای خالیام ...
جای خالیات ... نبودن ات ...
و این پاهای خستهی بیپرسه درد میگیرد
نیکی فیروزکوهی