آدمها فکر می کنند
بعد از رفتنشان باید مانند
صندوق پستی زنگ زده و باران خورده
درست در نقطه ای که رهایت کرده اند
تا ابد منتظر پیغامشان
بمانی،
اما نه ،
همیشه اینطور نیست
آدمها دل دارند ، پا
دارند
بند دلشان که پاره شود ،
بند کفشهایشان را
محکم می کنند و می روند
دوست داشتن
فصل دارد
دوست داشتن زمان دارد
کدام باغی را دیده ای
زمستان که می شود لباسی از شکوفه بپوشد ؟
کدام مسافری را دیده ای
که چمدان به دست سالها
در ایستگاهی متروکه چشم به ریلها بدوزد ؟
تو دیر به سراغم آمدی
تو دیر برآورده شدی ، آرزوی کوچک من !
مثل برآورده شدن آرزوی کودکی ام در بزرگسالی
دوست داشتن ات
دیگر به کارم نمی آید
دیگر اندازه ام نمی شود.
گفته بودم ، نه ؟
دوست داشتن فصل دارد
دوست داشتن زمان دارد
مهسا مجیدی پور