بی
هیچ اسمی میشه عاشق شد ... بی هیچ ردّی از خدا رو خاک
من
سالها عاشق شدم بی او ... یک حسِ بی تفسیر وحشتناک
من
عاشق رفتار های تو ... این ترس بیاندازه از دینم
تو
عاشق چیزی که پنهونه ... من عاشق چیزی که میبینم
بی
هیچ اسمی می شه عاشق شد ... جادوی این دلدادگی کم نیست
تا
سیبهای کال بی تابند ... حوّای من ! تقصیر آدم نیست
دور
از تو افتادم ولی هر شب ... حس میکنم بسیار نزدیکی
خاموش
شد فانوس من ای کاش ... عادت نمیکردم به تاریکی
بی
هیچ اسمی میشه عاشق شد ... بی هیچ نامی از تو یا از من
بیدار
کن این ترس پنهونُ ... این عادت هر روزه رو بشکن
عبدالجبار
کاکایی