جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
ساده نیست بانو !

راست می گفتی بانو !

 

دلدادگی آنقدرها هم که

 فکرش را می کردیم، ساده نبود .

 

ساده نیست ؛

دل که می دهی ،

انگار خودت را دودستی تقدیم او ی قصه کرده ای

 

بخندد ، می خندی

اشک بریزد ، اشک نمی ریزی ؛ سیل می باری .

 

سرد باشد، 

مرداد با همه گرمایش

 به حالت برف می بارد ...

 

و انتظار ...

امان از این انتظار که می شود

 کار هر روزه که هیچ ؛  کار هر ثانیه ات

 

ساده نیست بانو !

 

 

عادل دانتیسم



به پای دلدادگی


گفته بودم

پای دلدادگی ام می ایستم ،

                         پای دیر آمدنت ...

 

از همان ابتدا

خواسته بودم اینچنین عاشقی را

            گفته بودم آسان نمی خواهم تو را

 

می دانم، می دانم، می دانم،

 اما تو بگو ، صبر بیش از این جایز است ؟

                        حالا دیگر وقت رسیدن آغوش ات نیست ؟

 

تو که می دانی ، خدا هم ...

که من آغوش هیچکس را

             برای خستگی هایم نخواسته ام

 

و حالا خواهانم ،

با صدای بلند هم می گویم

            خواهان تـــو ، دستانت ...

 

خواهان لبانت که نامم را صدا می زند

و جانم گفتن های پی در پی لبان من

             که در تمام وجودم انعکاس می یابد

                                    و من لبریز می شوم از داشتنت

 

 

عادل دانتیسم

 



می شه عاشق شد ...


بی هیچ اسمی می‌شه عاشق شد ... بی هیچ ردّی از خدا رو خاک

من سال‌ها عاشق شدم بی او ... یک حسِ بی تفسیر وحشتناک

من عاشق رفتار های تو ... این ترس بی‌اندازه از دینم
تو عاشق چیزی که پنهونه ... من عاشق چیزی که می‌بینم

بی هیچ اسمی می شه عاشق شد ... جادوی این دلدادگی کم نیست
تا سیب‌های کال بی ‌تابند ... حوّای من ! تقصیر آدم نیست

دور از تو افتادم ولی هر شب ... حس می‌کنم بسیار نزدیکی
خاموش شد فانوس من ای کاش ... عادت نمی‌کردم به تاریکی

بی هیچ اسمی می‌شه عاشق شد ... بی هیچ نامی از تو یا از من
بیدار کن این ترس پنهونُ ... این عادت هر روزه رو بشکن


عبدالجبار کاکایی



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات