بانوی پشت پنجره ماتم گرفته است
هفت آسمان پوچ مرا غم گرفته است
ابلیس پشت پنجره ای خیس، بیقرار
فریاد می زند: دل من هم گرفته است!
دستان مرد یخزده را بعد سالها
دختر کنار پنجره محکم گرفته است
زن عاشقست و توی دلش حدس می زند
بیماری «برو به جهنم» گرفته است!
او یک فرشته بود سپس دیو شد سپس...
هر چند زن قیافۀ آدم گرفته است
ای شعر، هرزه ای که نگاه غریبه ات
امروز شکل «حضرت مریم» گرفته است
لبخند هی بزن به مخاطب ... و تا ابد
از حال من نپرس که حالم گرفته است
سید مهدی موسوی