در غیاب تـــو
ترانه های تکان دهنده نوشتم ،
به تماشاى کشورهای جهان رفتم
خانه خریدم ، مردِ خانه شدم
اما هنوز جای تو
در تک تک دقیقه ها
خالی ست ،
شعرها برای زیبا شدن به تکه ای از تو محتاجند
و
نوشتن پلی ست که مرا به تو می رساند ...
چه کسی باور می کرد
در نبود تو تقویم
ها ورق بخورند
و
من هر سال شمع های تولدم
را فوت کنم
بی
آن که صدای کف زدنت در گوشم بپیچد ؟
دیگر احتمال بازگشتن تو لطیفه ای ست
که
دوستان قدیمی مرا با آن دست می اندازند
و آن قدر در خلأ غیبتت مرده ام
که هیچ
زنگ تلفنی مرا از جا نمی پراند !
یغما گلرویی