جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
نازنینم

نازنینم ، نازنینم ، بخدا عاشقترینم
نازنینم ، نازنینم ، بخدا عاشقترینم

هزاران گل تو گلخونه نشسته
شقایق و بنفشه دسته دسته


ولی عاشقِ تو ای نازنینم
به هیچ گلی بجز تو دل نبسته

ببین کوچ پرستوها به سوته
سپیده آینه ای در روبه رو ته

همون عشقی که مارو دربه در کرد
عزیزم ، نازنینم ، عطر و بوته

برای توست که دشت پر از قشنگی ست
همیشه آسمونها لاجوردی ست

برای توست که رودخونه روونه
همینه تا افق رنگین کمونه

نازنینم ، نازنینم ، بخدا عاشقترینم
نازنینم ، نازنینم ، بخدا عاشقترینم

نبینم اشکی از چشمات بباره
کسی بر روی قلبت پا بذاره

بمیرم تا که اون روز رو نبینم
تو چشمات نازنینم سایه غم

همه بهارو بعد از تو شناختن
شب یلدا رو از موی تو ساختن

همون ها که ستاره نام گرفتند
از اون چشمای تو الهام گرفتند

تو خورشیدی که شب رو می سوزونی
تو برکه رو به دریا می رسونی

به هر جا پا بزاری تو بهاره
کویر زیر قدمهات سبزه زاره

بذار منت به من ای بهترینم
تا مثله خاک به زیر پات بشینم

به درگاه خداوند من چه کردم
که از لطفش بمن داد نازنینم

 



برچسب‌ها : #حبیب
قدرتو بیشتر میدونم ...

قدرتو بیشتر میدونم حالا که برگشتی خونه
قدرتو حالا میدونم ، سرتو بزار رو شونه

وقتی که اینجا نبودی ، همه چی خاکستری بود
رنگی رو چشام نمی دید ، حال و روزم دیدنی بود

تو نبودی که ببینی ؛ شب چجوری بی تو سر شد
تو نبودی که ببینی ، گونه های من چه تر شد

شب و روز من یکی بود ، گریه هام از بی کسی بود
دستای تورو می خواستم اینجا جات خیلی خالی بود

قدر تو بیشتر میدونم ، حالا که برگشتی خونم
قدر تو حالا میدونم ، بمون پیشم مهربونم

وقتی که اینجا نبودی من تورو صدات میکردم
آره تو اینجا نبودی ولی من نگات میکردم

شب و روز من یکی بود گریه هام از بی کسی بود
دستای تورو می خواستم اینجا جات خیلی خالی بود



نگین فرهمند




برچسب‌ها : #حبیب
وادی عشق

خیال کردم تو هم درد آشنایی

به دل گفتم تو هم همرنگ مایی


خیال کردم تو هم در وادی عشق

اسیر حسرت و رنج و بلایی


ندونستم تو بی مهر و وفایی

نفهمیدم گرفتار هوایی


ندونستم پس دیدار شیرین

نهفته چهره تلخ جدایی

 

تو که گفتی دلت عاشق ترینه

دلت عاشق ترین قلب زمینه

همیشه مهربونه با دل من

برای قلب تنهام هم نشینه


چرا پس دل به تیرِ بی وفایی

شده قربانی ات بی خون بهایی

نفهمیدی امید نا امیدی

رها کردی دلم رفتی کجایی ؟؟

 

ز بس آزار دادی روز و شب دل

دل دیوانه ام آخر شد عاقل


دلم غافل شد عاقل دست برداشت

ز امید خیالی خام و باطل

 

 




برچسب‌ها : #حبیب
بی تو دلم گرفته


بی تو دلم گرفته و زندونی شهر شماست

دیدن روی ماه تو راه نجات دل ماست

هنوز نگاه مست تو شراب دردانه ماست
اگه هنوز دل می تپه از چشم شهلای شماست

عشق و شراب و رازقی جاذبه شهر شماست
به حافظ شما قسم خدا نگهدار شماست

عاشقی و در به دری حادثه شهر شماست
صفاسرا و نرگسا زینت مهتاب شماست

بوسه گرم و آتشین هدیه به دستای شماست
پرستوها كه كوچ كنند غم به دل ما عاشقاست

شراب ناب شهرتون خون دل ما عاشقاست
صفا صفای دل ماست عاشق كشی راه شماست

عاشقی روی ماه تو واله و شیدای شماست
سراسرای زایراست خون به دل ما عاشقاست

صفا صفای عارف است دل پی دیدار شماست
سراسرای زایراست خون به دل ما عاشقاست

 



برچسب‌ها : #حبیب #بوسه
اشاره

اسم تو رو نوشتم روی بخار شیشه
            نوشتم این زمستون بی تو بهار نمیشه
                  
خالیه جات هنوزم روی نیمکت تو ایوون
            وقتی میشستی با من لحظه ها زیر بارون
                
صدای پای بارون رو سنگ فرش خیابون
           صدای چیک چیک آب تو کوچه و تو ناودون
                
وای که چه آروم آروم از تو برام میخونه
           بی تو دلم میگیره تو این سکوت خونه
                
هر شب تو آسمونا دنبال تو میگردم
            دنبال یک ستارم اما پیداش نکردم
              
سرگردون به لای ابرای پاره پاره ام
            چشمک بزن ستاره منتظر اشاره ام
              
صدای پای بارون رو سنگ فرش خیابون
           صدای چیک چیک آب تو کوچه و تو ناودون
             
وای که چه آروم آروم از تو برام میخونه
            بی تو دلم میگیره تو این سکوت خونه



برچسب‌ها : #حبیب
ما رو باش ، شما رو باش


ما رو باش باز دوباره خراب عشق تو شدیم
دوباره با یک نگاه عاشق چشم تو شدیم


ما رو جا گذاشتی باز رفتی و بیگانه شدی 
حالا برگشتی میگی عاشق و دیوانه شدی


منو باش زندگیمو به پای تو ریخته بودم
رنگ چشمات و با یک رنگی ام آمیخته بودم

ما رو باش شما رو باش
                        ما رو باش شما رو باش


تو رو باش جای خونه قفس برام ساخته بودی
با گلهای کاغذی یه باغچه گل کاشته بودی


ما رو باش قلبمون و به دست کی داده بودیم
با دو تا خشت گلی چه خونه ای ساخته بودیم


تو رو باش مست غرور شکستی قلب عاشق و
رفتی و تنها گذاشتی گلهای شقایق و


منو باش زندگیمو به پای تو ریخته بودم
رنگ چشمات و با یک رنگی ام آمیخته بودم

ما رو باش شما رو باش
                         ما رو باش شما رو باش



برچسب‌ها : #حبیب
کویر


یه درخت خشک و بی برگ میون کویر داغ

                      توی ته موندۀ ذهنش نقش پررنگ یه باغ

شاخه سبز خیالش سربه آسمون کشید

                      برو دوشش همه پرشد ز اقاقی سفید

زیر سایه خیالی کم کَمک چشماشو بست

                      دید دوتا کفتر چاهی روی شاخه هاش نشست

اولی گفت اگه بارون باز بباره تو کویر
                      دیگه اما سررسیده عمر این درخت پیر


دومی گفت که قدیما یادمه کویر نبود
                      جنگل و پرنده بود و گذر زلال رود


گفتن و ازجا پریدن با یه دنیا خاطره

                      اون درخت اما هنوزم تو کویر باوره

گفتن و ازجا پریدن با یه دنیا خاطره

                      اون درخت اما هنوزم تو کویر باوره


بهمن همتی زاده



تعداد کل صفحات: 3


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات