من ساده می گویم
اگر چشم هایت مرا می پسندید
کارهای عجیب می کرد
دیوانگی
های عجیب و غریب
چیز زیادی نمی خواستم ...
فقط سری که شب ها
روی سینه ات بخواب رود
روزها زود بلند می شدم
و آنقدر دوستت می داشتم
که
نفهمیم چگونه پای هم پیر شدیم
رسول ادهمی