جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
مادر


گاهی دلم

 هیچ چیز نمی‌خواهد

جز گپ ریز ریز با مادرم 

هی من حرف بزنم

هی او چای تازه دم بریزد

هی چای‌ام سرد بشود

هی دلم گرم

 

آنجا که چای‌ات سرد می‌شود

و دلت گرم ، خانه مادر است !


نسرین بهجتی



عشق ...

عشق قصه‌ای بود که

مادر بزرگ ،

شب‌های زمستان

             برایم می‌بافت ؛

                        یکی از روو ، دوتا از زیر ...

 

بالاپوشی که هیچ‌گاه گرمم نکرد !

 

 

رضا کاظمی



شاعر : رضا کاظمی ,
كنارت مى نشینم ...

هوا

چنان سرد است

كه سرما را حس نمى كنم

و  ...

زخم چنان گرم

            كه درد را ...

 

كنارت مى نشینم

     دستم را گرم مى كنم

            و خاكستر مى ریزم بر زخمم

 

 

عمران صلاحى

 



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات