جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
امروز عصر چــــای ندارم ...

هر بار خواست چــــای بریزد نمانده ای

رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای

 

تنها دلش خوش است به اینکه یکی دوبار

بــا  واسطــه  سلام  برایش  رسانده ای

 

حالا صدای او به خودش هم نمی رسد

از بس که بغض توی گلویش چپانده ای

 

دیدم دوباره شهر پر از جوجه فنچ هاست

گفتند باز روســـــری ات  را  تکـــانده ای

 

می رقصـــی و برات مهم نیست مرگشان

مشتی نهنگ را که به ساحل کشانده ای

 

بدبخت من ، فلک زده من ، بد بیار من...

امروز عصر چــــای ندارم ... تو مانده ای

 

 

حامد عسکری



شاعر : حامد عسکری ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات