جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
چای عصر یک مرداد

بیایی آرام توی فکرم ، ریز ریز

از توی سرم بیاورمت پای قندان روی میز

پشت به پنجره ی اتاق

 

بریزیمت توی استکان چایم

مثل دانه های هل 

مثل تکه های دارچین 

مثل لیمو های امانی

که بمانی 

 

بریزم و سربکشم تمام تو را

که مثل مزه ی خوب چای عصر یک مرداد

بمانی برای روزهای سرد بهمن ماه ...

 

 

حمید جدیدی






شاعر : حمید جدیدی ,
لطفا یکی مرا از مرگ نجات بدهد ...


گفت : جمعه ها آدم خیلی دلش میگیره

 

ولی از اون بدتر

 اینه که عصر جمعه

 خونه باشی و بارون بزنه

 

گفتم : آره ؛

 اینجوری که آدمو خفه میکنه !

 

گفت : میدونی ؟

خیلیا توو جمعه شاعر شدن !

 تو حالا چیزی توو جمعه ها نوشتی ؟

 

گفتم :  من جمعه ها

 رو شیشه ی بخار گرفته ی پنجره ،

 با انگشت می نویسم :

 "لطفا یکی مرا از مرگ نجات بدهد ..."

 

 

بابک زمانی 



شاعر : بابک زمانی ,
امروز عصر چــــای ندارم ...

هر بار خواست چــــای بریزد نمانده ای

رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای

 

تنها دلش خوش است به اینکه یکی دوبار

بــا  واسطــه  سلام  برایش  رسانده ای

 

حالا صدای او به خودش هم نمی رسد

از بس که بغض توی گلویش چپانده ای

 

دیدم دوباره شهر پر از جوجه فنچ هاست

گفتند باز روســـــری ات  را  تکـــانده ای

 

می رقصـــی و برات مهم نیست مرگشان

مشتی نهنگ را که به ساحل کشانده ای

 

بدبخت من ، فلک زده من ، بد بیار من...

امروز عصر چــــای ندارم ... تو مانده ای

 

 

حامد عسکری



شاعر : حامد عسکری ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات