جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
من و گنجشك های خونه

ای چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن
ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من

من و گنجشک های خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه

باز میایم که مثل هر روز برامون دونه بپاشی
من و گنجشکا می میریم تو اگه خونه نباشی

همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفس هام

عطر حرفای قشنگت عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون سرخِ گونه های عاشق

شعر من رنگ چشاته رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی

من و گنجشک های خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه

 

 

اردلان سرفراز



برچسب‌ها : #امین حبیبی
عادت

هرگز نخواستم که تو رو با کسی قسمت بکنم

یا از تو حتی با خودم یه لحظه صحبت بکنم

 

هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم

بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم

 

انقدر ظریفی که با یک نگاه هرزه میشکنی

اما تو خلوت خودم تنها فقط مال منی

 

ترسم اینه که رو تنت جای نگاهم بمونه

یا روی شیشۀ چشات غبار آهم بمونه

 

تو پاک و ساده مثل خواب حتی با بوسه میشکنی

شکل همه آرزوهام تجسم خواب منی

 

حتی با اینکه هیچکس مثل من عاشق تو نیست

پیش تو آینۀ چشام حقیره ، لایق تو نیست

 

 

اردلان سرفراز

 



گریز

به تو از تو می نویسم ، به تو ای همیشه در یاد

                        ای همیشه از تو زنده لحظه های رفته بر باد

 

وقتی که بن بست غربت سایه سار قفسم بود

                        زیر رگبار مصیبت بی کسی، تنها کسم بود

 

وقتی از آزار پاییز برگ و باغم گریه می کرد

                        قاصد چشم تو آمد مژده ی روییدن آورد

 

به تو نامه می نویسم ای عزیز رفته از دست

                        ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست

 

ای همیشگی ترین عشق در حضور حضرت تو

                        ای که می سوزم سراپا تا ابد در حسرت تو

 

به تو نامه می نویسم نامه ای نوشته بر باد

                        که به اسم تو رسیدم قلمم به گریه افتاد

 

ای تو یارم، روزگارم گفتنی ها، با تو دارم

                        ای تو یارم از گذشته، یادگارم

 

به تو نامه می نویسم ای عزیز رفته از دست

                        ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست

 

در گریز ناگزیرم گریه شد معنای لبخند

                        ما گذشتیم و شکستیم پشت سر پل های پیوند

 

در عبور از مسلخ تن عشق ما از ما فنا بود

                        باید از هم می گذشتیم برتر از ما، عشق ما بود

 

ای تو یارم، روزگارم گفتنی ها با تو دارم

                        ای تو یارم، از گذشته یادگارم

 

به تو نامه می نویسم ای عزیز رفته از دست

                        ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست

 

 

اردلان سرفراز



برچسب‌ها : #ابی
جواب نامه

در جواب نامۀ تو نارفیق از تو نوشتم
از تو که شد با تو آغاز لحظه لحظه سرنوشتم

رفتی اما کردی یادم آخه یار با وفاتم
واسه فهمیدن حرفات منو کم داری فداتم

تنهایی دستای ما با دست هم شد آشنا
با هم تپید قلبای ما از هم شدیم اما جدا
به من بگو آخر چرا ، چرا ؟!

با نگاه مهربونت قفل قلبمو تو بستی
ساز تو تار دلم بود ، زدی تارمو شکستی

واسه ویرون شدن ما ، می زدی تیشه دو دستی

باورت نمیشه اما ، خود تو عهدو شکستی

تنهایی دستای ما با دست هم شد آشنا
با هم تپید قلبهای ما ، از هم شدیم اما جدا
به من بگو آخر چرا ، چرا ؟!

حالا اینجا تک و تنها پرپر گذشته هاتم
نارفیقانه بریدی ول من هنوز باهاتم

هر دو مون تنهای تنها هر کدوم یه جای دنیا
جای تو خالی اینجا جای من خالیه اون جا

تنهایی دستای ما با دست هم شد آشنا
با هم تپید قلبهای ما از هم شدیم اما جدا
به من بگو آخر چرا ، چرا ؟

 

 

اردلان سرفراز



برچسب‌ها : #ابی
محتاج

امروز که محتاج تو ام جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

 

در من نفسی نیست

در خانه کسی نیست

 

نکن امروز را فردا ، بیا با ما که فردایی نمی ماند

که از تقدیر و فال ما در این دنیا چیزی نمی داند

 

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خود

دیدم که درآن آینه هم جز تو کسی نیست

 

من در پی خویشم به تو بر می خورم اما

در تو شده ام گم ، به من دسترسی نیست

 

نکن امروز را فردا ، دلم افتاده  زیر پا

بیا ای نازنین ای یار ، دلم را از زمین بردار

 

در این دنیای وانفسا نکن امروز را فردا

بیا با ما ... بیا با ما ...

 

در این دنیای ناهموار که می بارد به سر آوار

به حال خود مرا نگذار ، رهایم کن از این تکرار

 

در این دنیای وانفسا ، تویی تنها منم تنها

نکن امروز را فردا ... بیا با ما ، بیا باما

 

امروز که محتاج توأم جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

 

آن کهنه درختم که تنم غرقه ی برف است

حیثیت این باغ منم خار و خسی نیست

 

 

اردلان سرافراز

 



برچسب‌ها : #ابی #محتاج

تعداد کل صفحات: 4


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات