تو مهری
تو ماهی
تو بارنده ابری به هر باغ بی بر
تو خوبی تو پاکی تو چون ژاله صبحگاهی
بهاری
تو برگی تو باری
قرار دل بی قراری
تو ریزنده بر شط شوری و شوقی
تو چون آبشاری
تو
سرچشمه نور مهر پگاهی
نسیم خوش صبحگاهی
تو نوری
تو شعری
تو شوری
تو ژرفای دریای وجد و سروری
تو
روحی
تو جانی
تو یادآور پاکی کودکانی
تو بوی خوش بوستانی
تو
شوق نویدی
تو گلهای سرخ و سپیدی
تو
مهتاب رویایی تابناکی
تو خورشید خاکی
تو
موجی
نسیمی
نسیمی که از توست امواج دریا
تو موجی
که رسپنجه های نسیمش نوازد
تو وجدی
تو شوری
تو
حالی
تو شعر خوش حافظی
لایزالی
تو گلهای باغی
تو مدهوش و مستی
تو هستی
تو
ای آن که روزی ندانم کجا خواهمت یافت
تو ای مایه شوق
شادی من
تو ای گوهر پاک آزادی من
حمید
مصدق