جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
زیر سقف دودی


تو نبودی وقتی رو سقف شبم دست هیچکسی چراغی نگرفت

وقتی هیچکسی به غیر از بی کسی بعد تو از من سراغی نگرفت

تو ندیدی وقتی چترت رو سر هرکی وا شد سیل بارون می شدم
تو قدم که می زدی هرجای شهر من زمین اون خیابون می شدم

عشق یعنی صد سال دیگه ام بهش حسی که داری توی دلت جوونه
عشق یعنی همه بفهمن برای اون چه کردی ولی خودش ندونه

عشق یعنی صد سال دیگه ام بهش حسی که داری توی دلت جوونه
عشق یعنی همه بفهمن برای اون چه کردی ولی خودش ندونه

تـــو نمیتونی بفهمی حالمو ، به جنون بد دارم عادت می کنم 
من به هر کسی که می بینه تو رو با همه جونم حسادت می کنم

عشق یعنی صد سال دیگه ام بهش حسی که داری توی دلت جوونه
عشق یعنی همه بفهمن برای اون چه کردی ولی خودش ندونه

عشق یعنی صد سال دیگه ام بهش حسی که داری توی دلت جوونه
عشق یعنی همه بفهمن برای اون چه کردی ولی خودش ندونه

 



بارون

بارون نم نم ، چتر و خیابون

بازم دلم هواتو کرده زیر بارون

 

دلتنگی من کمتر نمیشه

کاشکی بیای بمونی پیشم همیشه

 

می دونم روزای خوبی توی راهه

واسه ی من فقط عشق تو تکیه گاهه

 

حرفامو نگفته از چشام میخونی

خوشحالم همیشه تو دلم میمونی

 

از بس تو خونه عطر تـــو پیچید

چشمای عاشق من جز تو نمی دید

 

تا باورت شد دلواپسی هام

دیدم به جز تـــو چشمام چیزی نمیخواد

 

می دونم روزای خوبی توی راهه

واسه ی من فقط عشق تو تکیه گاهه

 

حرفامو نگفته از چشام میخونی

خوشحالم همیشه تو دلم میمونی

 

 

امید محمدی



باید زمان می گذشت ...

باید زمان می گذشت ...

 

زیبایی ات آرام آرام

روی گونه هایم می نشست

 

گاهی باید در خانه می ماندم و

            به رویای رنگین کمان فکر می کردم

 

گاهی هم به خیابان می زدم

چترم را باز می کردم

            و به صدای باران

قبل از زمین خوردنش گوش می دادم

 

باید زمان می گذشت ...

 

من و باران باهم دوست می شدیم

بعد زیبایی ات آرام آرام

            روی گونه هایم می نشست

 

 

محسن حسینخانی



دلی و دیگر هیچ ...



پیشاپیش

 همه باران ها

     به دیدارت می آیم

بی چکمه و بی چتر ...

     

خودت به من آموخته ای !


برای دیدن دریا

            دلی و دیگر هیچ ....



محمدرضا عبدالملکیان



فاصله

فاصله

میان من تا تـــو

 تنها به اندازه نگاهیست

                  تا سری بگردانم و ببینمت

 

نیستی ؟!

لطفا هشدار مرا جدی بگیر

 

چترت را ببند

و به قایقی بیاندیش

تا از سیلی که در راه است

                             ایمن شوی

 

بارانی که

در دل ام می بارد ؛

طوفانی ست ، بسیار طوفانی ست

 

 

 

محمد احمدی

 



مسافر

نه چتر با خود داشت

            نه روزنامه ، نه چمدان

 

عاشق اش شدم ...

 

از کجا

باید می دانستم

             مسافر است ؟!

 

 

مژگان عباسلو




بگو تکلیف‌ام با چشم‌هایت چیست ؟

نزدیکت می شوم

            بوی دریا می‌‌آید

 

دور که می شوم

            صدای باران !

 

بگو تکلیف‌ام با چشم‌هایت چیست ؟

 

لنگر بیاندازم عاشقی کنم

            یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟!

 

 

بهرنگ قاسمی

 



تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات