مانده تا برف
زمین آب شود
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر
وارونه چتر
ناتمام
است درخت
زیر برف است
تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر
غوک از افق درک حیات
مانده تا سینی ما پرشود
از صحبت سنبوسه و عید
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و
نه آواز پری می رسد از روزن منظومۀ برف
تشنۀ
زمزمه ام
مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد
پس
چه باید بکنم ؟
من که در لخت ترین موسم بی چهچهۀ سال
تشنۀ
زمزمه ام ؟
بهتر آن است که برخیزم
رنگ را بردارم
روی تنهایی خود نقشۀ
مرغی بکشم
سهراب سپهری . حجم سبز