جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
میلاد تـــو

جهان برای من

             با میلاد تـــو آغاز شده

 

و برگهای تقویم

تنها دیوارهایی فرضی است

            که فاصله را یادآوری می کنند


تا باور کنیم بی آغوش
،

            عشق افسانه ای بیش نیست

 

اما حالا که 

دوباره میلاد توست ،

          بیا با هم دیوانگی کنیم

 

مثلاً من ماه را جای تو می بوسم

و تو با قاصدکی برای چشمانم لبخند بفرست

            بعد با هم به ریش تقویم و دیوارهایش می خندیم

 

تنها خدا می داند

هر بار که می خندی

            دیوارها ، کابوس آوار می بینند ...

 

 

گیلدا ایازی

 



میلاد

برای روز میلاد تن من

نمی خوام پیرهن شادی بپوشی

به رسم عادت دیرینه حتی

برایم جام سرمستی بنوشی


برای روز میلادم اگر تو

به فکر هدیه ای ارزنده هستی

منو با خود ببر تا اوج خواستن

بگو با من که با من زنده هستی


که من بی تو نه آغازم نه پایان

تویی آغاز روز بودن من

نذار پایان این احساس شیرین

بشه بی تو غم فرسودن من


نمی خوام از گلهای سرخ و آبی

برایم تاج خوشبختی بیاری

به ارزشهای ایثار محبت

به پایم اشک خوشحالی بباری


بذار از داغی دستهای تنها

بگیره هرم گرما بستر من

بذار با تو بسوزه جسم خستم

ببینی آتش و خاکستر من


تو ای تنها نیاز زنده موندن

بکش دست نوازش بر سر من

به تن کن پیرهنی رنگ محبت

اگه خواستی بیایی دیدن من

 

که من بی تو نه آغازم نه پایان

تویی آغاز روز بودن من

نذار پایان این احساس شیرین

بشه بی تو غم فرسودن من

 

همایون هوشیارنژاد



آفتابی

صدای آب می آید ...

مگر در نهر تنهایی چه می شویند ؟


لباس لحظه ها پاک است 
میان آفتاب هشتم دی ماه
طنین برف نخ های تماشا چکه های وقت 
طراوت روی آجرهاست روی استخوان روز

 
چه میخواهیم ؟
بخار فصل گرد واژه های ماست 
          دهان گلخانه فکر است
 
سفرهایی ترا در کوچه هاشان خواب می بینند 
ترا در قریه های دور مرغانی به هم تبریک می گویند

چرا مردم نمی دانند 
که لادن اتفاقی نیست 

نمی دانند
 در چشمان دم جنبانک امروز
 برق آبهای شط دیروز است ؟

چرا مردم نمی دانند 
که در گلهای ناممکن هوا سرد است؟

 

 

سهراب سپهری . حجم سبز



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات