مثل هر شب ، هوس عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگیام بی خبرم
این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار
بال پرواز دلم کو ، که به سویت بپرم؟
از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من !
بین این قافیهها گم شده و دربهدرم
تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم
بسته بسته "کدوئین" خوردم و عاقل نشدم !
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم !
بی تو دنیا به دَرَک ! بی تو جهنّم به دَرَک !
کفر مطلق شده ام، دایرهای بیوترم
من خدای غزل ناب نگاهت شدهام
از رگ گردن تـــو ، من به تو نزدیکترم
امید صباغ نو