جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
پاییز ، شروع عاشقانه هاست

چه کسی گفته پاییز دلگیر است ؟

اصلا انگ دلگیری به پاییز نمی چسبد


فصل انار ، فصل نارنگی

فصل رنگ های قرمز و نارنجی       

 

فصل بادهای باموقع و بی موقع                 

که می پیچد لای موهایت و عطرش مرا مست میکند

 

فصل قدم زدن زیر باران

کجایش دلگیر است ؟      

           

به هوای سرمایش دستانم را محکم تر میگیری

فصلی که دستانمان

 بیشتر در هم گره بخورد

کجایش دلتنگی دارد ؟

 

قطعا نمیشود طعنه دلگیری را

به فصلی که با مهر می آید ، زد ...

 

پاییز ، شروع عاشقانه هاست

 

 

سیما امیرخانی



تو که نمی دانی ...

تو که نمی دانی ؛

از آن دهان ، با آن لب ها

هر چه بگویی زیباست

هر چه بگویی شنیدنی ست

حتی در سکوت !


تو که نمی دانی ؛

از این دهان ، با این لب ها

هر چه بگویم دوستت دارم است

هر چه بگویم با من بمان است

حتی میان بوسه !


چشم هایت را ببند و

با لبخند به آغوشم بیا ...


تو که نمی دانی ؛

دلم چقدر گفتگوی عاشقانه می خواهد !



حامد نیازی

 



شاعر : حامد نیازی ,
خبر خوب ...

 

خبر خوب این است که روزی کسی میاید  ...


در میان روزهای خاکستری تان ،

 دست هایتان را خواهد گرفت .

گرمتر ، صمیمی تر و هزار بار عاشقانه تر  ...


کسی که

شبیه به آفتاب بعد از یک روز برفی ،

 به تن روزهای سردتان میچسبد  ...


کسی میاید از جنس محبت

که مرهم تمام زخم هایتان میشود

 و تمام ترس و کابوس هایتان را در آغوش آرامش حل خواهد کرد ...

 

کسی خواهد آمد برای ساختن دوباره ی شما

که من آن شخص را

معجزه ای از طرف خدا می نامم  ...

 

 

سحر رستگار



با من باش ...

بپوش مرا ، ولی برعکس !

که در آغوش بگیرمت طولانی ...

تا نفس هایمان گره ی کور بخورد !


که لب هایمان در راه برگشت

 از میهمانی پاییزی هم 

راه خانه را گم کنند !

 

تن کن مرا ، تنگ ...

که صدای ترک استخوانهایم

گم شود در خش خش عاشقانه ی پیاده رو !

 

با من باش

از این پاییز تا همیشه ....

 

 

حامد نیازی



شاعر : حامد نیازی ,
انتهای خیابان آذر


بوی یلدا را می شنوی ؟

انتهای خیابان آذر

 

باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان

 قراری طولانی به بلندای یک شب

شب عشق بازی برگ و برف

 

پاییز 

چمدان به دست ایستاده

عزم رفتن دارد

آسمان بغض میکند ، می بارد

 

خدا هم می داند عروس فصل ها

 چقدر دوست داشتنی ست ،

دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن می دهد

 

آخرین نگاه بارانی اش را

 به درختان عریان می دوزد ، دستی تکان می دهد

 

قدمی برمی دارد سنگین و سرد

کاسه ای آب می ریزم پشت پای پاییز و تمام می شود

 

"پاییز"

 ای آبستن روزهای عاشقی

رفتنت به خیر ، سفرت بی خطر




من همان سربازم

عشق

راهی‌ست برای بازگشت به خانه

بعد از کار ، بعد از جنگ

            بعد از زندان ، بعد از سفر

بعد از …


من فکر می‌کنم

فقط عشق می‌تواند

            پایان رنج‌ها باشد

به همین خاطر

همیشه آوازهای عاشقانه می‌خوانم

من همان سربازم

که در وسط میدان جنگ

            محبوب اش را فراموش نکرده است

 

 

رسول یونان




شاعر : رسول یونان ,
صندوق پست قرمز

آن سوی روزهای دوری و تنهایی

با بوسیدن لبان تـــو احساس می کنم ...

 

نامه ای عاشقانه را

            در صندوق پست قرمزی انداخته ام

 

 

نزار قبانی

 



شاعر : نزار قبانی ,

تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات