جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
شکوفه انار

رژ قرمز بزن

و برو میان شکوفه‌های انار پنهان شو

 

من هم چشمهایم را می‌بندم

و برای پیدا کردنت

تمام شکوفه‌های باغ را می‌بوسم!

 

 

رحمان نقی زاده گرمی




پاییز ، شروع عاشقانه هاست

چه کسی گفته پاییز دلگیر است ؟

اصلا انگ دلگیری به پاییز نمی چسبد


فصل انار ، فصل نارنگی

فصل رنگ های قرمز و نارنجی       

 

فصل بادهای باموقع و بی موقع                 

که می پیچد لای موهایت و عطرش مرا مست میکند

 

فصل قدم زدن زیر باران

کجایش دلگیر است ؟      

           

به هوای سرمایش دستانم را محکم تر میگیری

فصلی که دستانمان

 بیشتر در هم گره بخورد

کجایش دلتنگی دارد ؟

 

قطعا نمیشود طعنه دلگیری را

به فصلی که با مهر می آید ، زد ...

 

پاییز ، شروع عاشقانه هاست

 

 

سیما امیرخانی



خانه من

چه بوسیدنی است

زنی آلوده به سردی و سکوت

که دل و دست اش

 درمان بی آرامی های من است

 

انار سرخی شده ام در تب رسیدن


در انتظار شنیدن نامم

میان شعرهای برنده اش

و دعوت شدن به

 بوسه های خونین اش

 

من ، روی زمینِ

    دل نشین ترین دردها

خانه ساخته ام

 

 

 بهنود فرازمند



اضطراب

دارد پاییز می رسد ...

 
انار نیستم

که برسم به دست های تـــو ؛

            برگم ؛ پر از اضطراب افتادن !


 

علیرضا روشن



انار و لب

منم اناری

در هنگامه ی پوسیدن  !

تا دورم نینداخته اند ؛

صورتم را

به دو دست بگیر

            و لب هایم را بمک  ...



علیرضا روشن

 



چقدر خوب بود تـــو ، گل من بودی

چقدر خوب بود

   تـــو ، گل من بودی

            هر روز به تو آب می‌دادم  !


علف چرک های تو را

می شستم‌ و به بوی تنت ،

                        مغرور می‌شدم

شب‌ها کنار لب ات

رویا بو می‌کردم ‌‌‌و

            روزها ، حسادت دنیا را

چقدر خوب بود

   تـــو ، گل من بودی


برای تـــو ...

 یک گلدان کوچک زیبا می‌ساختم

با یک باغچه و حوضی پر از انار

خوابت را

کنار پنجره آفتاب می‌دادم‌‌و

برای صبحانه‌ات ، هوای تازه شمال می‌خریدم

چقدر خوب بود

    تـــو ، گل من بودی !

 


افشین صالحی



یلدا ...

یلدا

زنى ست كه

موهاش را تا كمر بلند كرده

ایستاده روبروى خودش

            و خطّ چشم مى كشد

زنى كه دستش

بوى سیب و آیینه گرفته

            لبش رنگ انار دندان خورده ...
           

كه لباس شبش حریر بى حریمى ست

كه مرد خواب هاى شبانه اش را به آن مى پیچد

یلدا

طولانى ترین گریه ى مردى ست

كه خواب نمى بیند ، كه تا كمر خم شده

            از وقتى زنش موهایش را كوتاه كرده و رفته ...

زنى كه خطّ چشمش ریخته

            بس كه وقت رفتن گریه كرده ...

یلدا

همین نبودن زنى ست

كه موهایش ، كمر مردى را خم كرده ...

 

 

 

كامران رسول زاده

 



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات