جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
من را نگاه کن

من را نگاه کن که دلم شعله‌ور شود 

بگذار در من این هیجان بیشتر شود

 

قلبم هنوز زیر غزل لرزه‌های توست 

بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود

 

من سعدی‌ام ، اگر تو گلستان من شوی 

من مولوی ، سماع تو برپا اگر شود

 

من حافظم ، اگر تو نگاهم کنی ، اگر 

شیراز چشم‌های تو پر شور و شر شود

 

"ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود"

آنقدر واضح است غم بی تو بودنم 

اصلا بعید نیست که دنیا خبر شود

 

دیگر سپرده‌ام به تو خود را که زندگی 

هر گونه که تو خواستی آنگونه سر شود 



نجمه زارع



شاعر : نجمه زارع ,
آیا دوستم داری ؟

هر روز می پرسی که :

                         آیا دوستم داری ؟

من ، جای پاسخ بر نگاهت خیره می مانم

تو در نگاه من ، چه می خوانی ؟ نمی دانم


اما به جای من ،

 تـــو پاسخ می دهی : آری  !

ما هر دو می دانیم

چشم و زبان ، پنهان و پیدا ، رازگویانند

و آنها که دل به یکدیگر دارند

حرف ضمیر دوست را ناگفته می دانند

ننوشته می خوانند

من « دوست دارم» را

پیوسته ، در چشم تو می خوانم

نا گفته ، می دانم

من آنچه را احساس باید کرد

یا از نگاه دوست باید خواند

هرگز نمی پرسم

 

هرگز نمی پرسم که : آیا دوستم داری ؟

            قلب من و چشم تو می گوید به من : آری


 

فریدون مشیری

 



نگاهت

نگاهت قلبمو برده هنوزم پس نیاورده

دلم بی تاب چشماته بیا تا کم نیاورده

 

تموم حس و حال من به سمت تو سرازیره

کجای زندگیم هستی بیا فردا یکم دیره

نگاهت قلبمو برده هنوزم پس نیاورده

دلم بی تاب چشماته بیا تا کم نیاورده

 

عجب حسی به من دادی نه خوشحالم نه غمگینم

روزا خوابتو می بینم ، شبا بیدار میشینم

تمام آرزوم اینه که چشمات مال من باشه
بیا عاشق ترم میشه اگه این حال من باشه

نگاهت قلبمو برده هنوزم پس نیاورده
دلم بی تاب چشماته بیا تا کم نیاورده

 

بیا عاشق شدم ای وای
بیا این اعتراف کم نیست

دوستت دارم ، دوستت دارم
بیا این جمله مبهم نیست

بیا عاشق شدم ای وای
بیا این اعتراف کم نیست

دوستت دارم ، دوستت دارم

بیا این جمله مبهم نیست

 

نگاهت قلبمو برده هنوزم پس نیاورده

دلم بی تاب چشماته بیا تا کم نیاورده

 

تموم حس و حال من به سمت تو سرازیره

کجای زندگیم هستی بیا فردا یکم دیره

نگاهت قلبمو برده هنوزم پس نیاورده

دلم بی تاب چشماته بیا تا کم نیاورده

 

 



دلم آرام آرام ...

حاشیه دفترش نوشت  : 

آدم عاشق

            به آسانی‌ نمی‌‌میرد

یک روز سرد بارانی

دستش را می‌گذارد روی قلب اش

            و اجازه می دهد ، دل اش آرام آرام بگیرد

 

نوشت

من از این عشق ردّ نمی شوم

            من در این عشق حل می شوم

 

نوشت

بیزارم از روز‌های سرد بارانی

دفترش را بست

و دستش را گذاشت روی قلب اش ...



نیکی‌ فیروزکوهی



دو دقیقه‌ اول ...

نظر اول در رابطه ها

            از همه چیز مهم ‌تر است

دو دقیقه‌ اول

     فکر می‌کنی که

             چقدر قلب بزرگی دارد

و تمام عمر در بزرگی آن قلب

            دنبال همان دو دقیقه اول خواهی گشت  ...

 

 

 ایلهان برک  |ترجمه سیامک تقی‌زاده

 



شاعر : ایلهان برک ,
تو دیگر یک مرد شده ای ...

مرد و زنش فرقی نمی کند ، دوست من !

 

هرگاه کسی را آنقدرها دوست داشتی

که حاضر شدی دار و ندار احساس ات را به پایش بریزی

 

و در عوض

در انحنای اولین دوراهی

پشت پا به قلب ات زد و همه چیز را از یاد برد

                       

و رفت و کمرت را شکست

و تو در جواب تنها مسیر گم شدنش را

در خم جاده تا سر حد محو شدن دنبال کردی

و همه آنچه بر تو گذشت را هیچ از چشم عشق ندیدی ...

 

آن روز

سرت را بالا بگیر رفیق !

            تو دیگر یک مرد شده ای ...

 

 

مصطفی زاهدی



نفرین به هرچه پنجره وقتی كه بسته است ...

مردی كنار پنجره تنها نشسته است

مردی كه بخش اعظم قلب اش شكسته است


مردی كه روح زخمی او درد می كند

مردی كه تار وپود وی از هم گسسته است


چیزی درون سینه او می خورد ترک

سنگی میان تنگ بلورش نشسته است


مردم در انتظار نوای نی اند و مرد

حتی نفس نمی كشد از بس كه خسته است


با احتیاط می كند از زندگی عبور

مردی كه مرگ بر سر او شرط بسته است 


پیچیده بوی دوست در آن سوی پنجره

نفرین به هرچه پنجره وقتی كه بسته است ...



احسان پرسا



شاعر : احسان پرسا ,

تعداد کل صفحات: 5


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات