همه چیز از آنجایی خراب می شود
که به خیالت تمام جان و روحش را بدست آورده ای ،
که حالا دیگر او برای توست ،
که حالا اگر
یک روز نباشی یا باشی ،
فرقی ندارد ، او هست ،
که اگر نگویی دوستت دارم
،
او می فهمد که
دوستش داری ،
که اگر با بوسه
در آغوش اش نگیری ،
فرقی نمی کند .
اشتباه است ، اشتباه .
آمدن رسم خودش را دارد
دل می بری ،
دل می دهی ،
اما ماندن ...
امان از این ماندن
که به پای خیلی ها نماند ،
که
به تن خیلی ها نرفت .
ماندن یعنی بوسه های هر روزه ،
یعنی تـــو
نباشی ،
من دستم به زندگی نمی رود ،
یعنی دلتنگی های مدام .
ماندن شیرین و فرهاد و لیلی و که و که و که نمی خواهد
ماندن یک من و یک تو ی ساده می خواهد ،
یک غرور فراموش شده .
مانده یک دل
ساده می خواهد .
عادل دانتیسم