جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
هفت سـین

هفت سـین مرا چیده خداوند ...

 

بر سـاتن اندامت

از سـیاهی گسیوت

تا سـرخاب آتشین گونه هات

 

سـکه های چشمانت

ســـیب گلوت ...

و مکیدنی ترین سـماق که در لبانت

 

...

 

با تـــو همیشه سبزم !

 

 

آرش ناجی



شاعر : آرش ناجی ,
خواب آخر

وقتی که خوابی نیمه شب تو را نگاه می کنم

زیبائی ات را با بهار ، گاه اشتباه می کنم

 

از شرم سر انگشت من ، پیشانی ات تر می شود

عطر تنت می پیچد و دنیا معطر می شود

 

گیسوت تابی می خورد ، می لغزد از بازوی تو

از شانه جاری می شود چون آبشاری موی تو

 

چون برگ گل در بسترم می گسترانی بوی خود

من را نوازش می کنی بر مهربان زانوی خود

 

آسیمه می خیزم ز خواب، تو نیستی اما دگر

ای عشق من ، بی من کجا ؟ تنها نرو ، من را ببر

 

من بی تو می میرم ، نرو ! من بی تو می میرم ، بمان

با من بمان ، زین پس دگر هرچه تو می گویی، همان

 

در خواب آخر ، عشق من ! در برگ گل پیچیدمت

می خوابم ای زیباترین ، در خواب شاید دیدمت

 

 



گیسو کمند

خودت هم نمیدانی


چند بار گیسوان بلندت

                  مرا نجات داده اند !

هر بار که دستم

            از دنیا کوتاه میشد ...

 

 

میلاد تهرانی





تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات