جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
یک لحظه دلم خواست ...

یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم
بی‌محکمه زندانی بازوی تو باشم

پیچیده به پای دل من پیچش مویت
تا باز زمین‌خورده‌ی گیسوی تو باشم

کم بودن اسپند در این شهر سبب شد
دلواپس رؤیت شدن روی تو باشم

طعم عسل عالی لب‌هات دلیلی‌ست
تا مشتری دائم کندوی تو باشم

تو نصف جهانی و همین عامل شُکر است
من رفتگری در پل خاجوی تو باشم

 

امیر سهرابی

 



زنهای عاشق


ﺯﻧﻰ ﻛﻪ

ﮔﻠﻮﺑﻨﺪﻯ ﺍﺯ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﺩ

ﻭ ﺭﻳﺤﺎﻥ ﻭ ﻧﻌﻨﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﭽﻪ می کارد

 

ﺑﺮﺍﻯ ﻗﻤﺮی‌ها ﺩﺍﻧﻪ می پاشد

ﻭ ﺑﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺣﺮﻑ می زﻧﺪ

 

ﻧﺎخن‌هایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻨﺎ ﺭﻧﮓ می کند ﻭ

ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻭﺑﺎن‌های ﺭﻧﮕﻰ می بندد

 

ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺰﺍﻥ ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ ،

ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺍغ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ...

 

ﺯﻣﺴﺘﺎن‌هاﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﺭ می بافد

 ﻭ ﺑﻬﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ

 

ﺍﻭ ﺯنی‌ست ﻛﻪ ﺗﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﺩﺵ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﺖ

 

ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺯن‌های ﻋﺎﺷﻖ

ﺑﻪ ﻛﺘﺎب‌ها ﻛﻮﭺ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ …

 

 

ﺁﺭﺯﻭ ﭘﺎﺭﺳﻰ

 

 

+تقدیم به تـــو

+زندگی با عطر بهارنارنج و طعم به لیمو



تنها صدایت ...

خرمن گیسویت را نمی خواهم ؛

و کمان ابرویت را یا نرگس چشم ...


یا غنچه ی دهان یا قامت سرو ...

یا لب لعل و ماه صورتت را نمی خواهم !


آه ، اگر چیزی هست
 

برای رام کردن این اسب وحشی روح

صدایت صدایت صدایت

تنها صدایت از پشت تلفن راه دور ...

 

 

مصطفی مستور




زیبایی تـــو


زیبایی ات را

در لحظه ای حبس می کنم و

به دیوار می آویزم !


بافه ای از گیسوانت 

از قاب بیرون می ریزد !


دوباره می فهمم 

نه در عکس ، نه در نگاه ،

 نه در روسری و نه در واژه های این شعر


زیبایی تـــو

در هیچ قابی

محصور شدنی نیست !


مصطفی زاهدی

گیسو بافته



آخرین دلبریِ پاییز ...


یلدا

آخرین دلبریِ پاییز است ...

 

مانند زنی که 

درست لحظهٔ رفتن

گیسوان مشکی بلندش را باز می کند ...



آرش شریعتی 




مقصد

دست هایت را

 دور من گره بزن

 

مرا وادار به گفتن نامت کن

مثل نخی که دانه های تسبیح را

دور هم جمع کرده ، بغلم کن

 

من

مقصدم گیسوت نباشد

همه ی دوستت دارم هایم

            می ریزند ؛ گم می شوند .

 

 

رسول ادهمی



شاعر : رسول ادهمی ,
مرا تنگ در آغوش بگیر

مرا تنگ در آغوش بگیر

 

آن چنان

که کسی نتواند

            مرا از تــو جدا کند

 

مرا سخت ببوس

میانه ی این آغوش های آسان

            مرا میان حجاب گیسوانت پنهان کن

 

مرا بپوش

از چشم های بی پروا

 

مرا غرق کن

       در تلاطم آغوشت ...

 

آنچنان که از تو

           به هیچ ساحلی نرسم !

 

 

علیرضا اسفندیاری

 



تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات