جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
زانو زدنم پیش تو بس نیست ؟

ماهی که به جادوی نگاه تو اسیرم 

یک دم بنشین با من و غم های اخیرم 

 

چون آهوی دل خسته ی جنگل زده ای که 

با پای خودش آمده در پنجه ی شیرم 

 

فرقی نکند مقصد من چیست ، به هر حال 

هرجا که بخواهم بروم باز مسیرم ....

 

رد می شود از کوچه ی بن بست تو ، آنگاه 

بیست و سه دقیقه لب آن پنجره خیره م

 

تا شب همه شب خواب به چشمم بنشانم

تا پر شود از حسّ حضور تو ضمیرم

 

باید « تو» بگویی شبت آرام عزیزم

تا با نفس گرم تو آرام بگیرم 

 

یک لحظه اگر تلخ شود طعم نگاهت 

بر کرده و ناکرده ی خود عذر پذیرم 

 

من آتش مردادم و تو غیرت تیری 

من زاده ی مرداد ولی عاشق تیرم

 

معشوق جفا پیشه ی بی رحم دل آزار  !

زانو زدنم پیش تو بس نیست ؟ بمیرم ؟؟

 

 

 نفیسه سادات موسوی

 

 



 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات