جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
همیشه فاصله ای هست


تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم

همیشه فاصله ای هست ، داد ازاین دارم


قبول کن که گذشته ست کار من از اشک

که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم


تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست

مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم


بخوان و پاک کن واسم خویش را بنویس

به دفتر غزلم هرچه نقطه چین دارم


کسی هنوز عیار ترا نفهمیده ست

منم که از تو به اشعار خود نگین دارم

 

 

محمد علی بهمنی



او سرسپرده می خواست من دلسپرده بودم


من زنده بودم اما انگار مرده بودم 

از بس که روزها را با شب شمرده بودم


یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این که 

او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم


یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم

از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم


در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد 

گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم


وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد 

کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم

                                       

     

محمد علی بهمنی



پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست


گفتم:«بدوم تا تو همه فاصله ها را»
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سخت ترین زلزله ها را

پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را

ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچله ها را

یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش

بگذار که دل حل بکند مسئله ها را...


محمدعلی بهمنی



برچسب‌ها : #علیرضا قربانی

تعداد کل صفحات: 8


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات