دریا ،
صبور و سنگین
می خواند و می نوشت :
من خواب نیستم !
خاموش اگر نشستم ،
مرداب نیستم !
روزی كه برخروشم و زنجیر بگسلم ؛
روشن شود كه آتشم و آب نیستم !
فریدون مشیری
نظرات
دریا ، صبور و سنگین می خواند و می نوشت :
خاموش اگر نشستم ، مرداب نیستم !
روشن شود كه آتشم و آب نیستم !
فریدون مشیری شاعر :
فریدون مشیری ,
یکشنبه 1 بهمن 1391 .:|:. 20:23 .:|:. علی ساطع گفته بود پیش از اینها : دوستی مانَد به گل دوستان را هر سخن ، هرکار ، بذر افشاندن است در ضمیر یکدگر ، باغ گل رویاندن است
گفته بودم : آب و خورشید و نسیمش مهر هست باغبانش ، رنج تا گل بردمد
گفته بودم گر به بار آید درست زندگی را چون بهشت تازه ، عطرافشان و گلباران کند
گفته بودم ، لیک ، با من کس نگفت خاک را از یاد بردی ! خاک را لاجرم یک عمر سوزاندی
دریغ بذرهای آرزویی پاک را آب و خورشید و نسیم و مهر را زانچه میبایست افزون داشتم
شوربختی بین که با آن شوق و رنج در زمین شوره سنبل کاشتم !
- گل؟ چه جای گل ، گیاهی برنخاست در پی صد بار بذرافشانیام باغ من ، اینک بیابان است و بس وندرآن من مانده با حیرانیام !
پوزشم را میپذیری ، بیگمان عشق با این اشکها ، بیگانه نیست .
دوستی بذریست ، اما هر دلی درخور پروردن این دانه نیست .
فریدون مشیری شاعر :
فریدون مشیری ,
پنجشنبه 28 دی 1391 .:|:. 00:01 .:|:. علی ساطع مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم ، خفقان من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم آی ؛ با شما هستم این درها را باز کنید من به دنبال فضایی می گردم دل صحرایی که در آنجا نفسی تازه کنم
آه ؛ می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما
هم برسد من به فریاد همانند کسی که نیازی به تنفس داد مشت می کوبد بر در پنجه می ساید بر پنجره ها محتاجم
من هم آوازم را سر خواهم داد چاره درد مرا باید این داد کند از شما خفته ی چند چه کسی می آید با من فریاد کند ؟
فریدون مشیری
شاعر :
فریدون مشیری ,
سه شنبه 12 دی 1391 .:|:. 20:11 .:|:. علی ساطع بنشین
مرو چه غم که شب از نیمه رفته است بنشین مرو هنوز به کامت ندیده ام بنشین مرو که در دل شب در پناه ماه بنشین مرو حکایت وقت دگر مگو بنشین
مرو صفای تمنای من ببین اینک تو رفته ای و من از راه های دور درمانده ای به ظلمت اندیشه های تلخ
فریدون مشیری شاعر :
فریدون مشیری ,
دوشنبه 20 آذر 1391 .:|:. 16:05 .:|:. علی ساطع یک آسمان پرنده رها روی شاخهها ، در باغ بامداد .
یک آسمان پرنده، سرگرم شستشو در چشمهسار باد!
یك آسمان پرنده ، در بستر چمن آزاد ، مست ، شاد ...
از پشت میلهها ، بغضی به های های شكستم، قفس مباد !
فریدون مشیری شاعر :
فریدون مشیری ,
یکشنبه 12 آذر 1391 .:|:. 00:52 .:|:. علی ساطع عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم اکنون که پیدا کرده ام ، بنشین تماشایت کنم
الماس اشک شوق را تاجی به گیسویت نهم گل های باغ شعر را زیب سراپایت کنم
بنشین که با من هر نظر،با چشم دل ،با چشم سر هر لحظه خود را مست تر ، از روی زیبایت کنم
بنشینم و بنشانمت آنسان که خواهم خوانمت وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت کنم
بوسم تو را با هر نفس ، ای بخت دور از دسترس وربانگ برداری که بس ! غمگین تماشایت کنم
تا کهکشان ، تا بی نشان ، بازو به بازویت دهم با همزمانی ، همدلی ، جان را هم آوایت کنم
ای عطر و نور توامان یک دم اگر یابم امان در شعری از رنگین کمان با نوی رویایت کنم
بانوی رویاهای من ، خورشید دنیاهای من امید فرداهای من ، تا کی تمنایت کنم ؟
فریدون مشیری شاعر :
فریدون مشیری ,
جمعه 10 آذر 1391 .:|:. 16:56 .:|:. علی ساطع تو نیستی که ببینی تمام گنجشکان لب حوض چگونه از دیوار چگونه دور از تو دل رمیدۀ من تو نیستی که ببینی ...
فریدون مشیری شاعر :
فریدون مشیری ,
چهارشنبه 8 آذر 1391 .:|:. 16:22 .:|:. علی ساطع
|
بسم الله الرحمن الرحیم
جهان را به عـشـق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهـــانی بـــرای تـــــو . . . حسین پناهی دیگر صفحات
فهرست شاعران وبگاه
آرشیو مطالب
برچسب ها
تنها |
جمعه |
باد |
خنده |
درخت |
خورشید |
رفتن |
زمستان |
تنهایی |
سیاوش قمیشی |
خیال |
بوسه |
لبخند |
ستاره |
غروب |
آسمان |
گریه |
پاییز |
دل |
زن |
بغض |
ماه |
عاشق |
بهار |
قلب |
عشق |
دریا |
پرنده |
نفس |
آغوش |
لب |
دیدار |
خواب |
مرگ |
اشک |
مو |
دوست داشتن |
نگاه |
باران |
بانو |
دست |
چشم |
ابی |
گل |
شعر |
دلتنگی |
شب |
پنجره |
زندگی |
داریوش | آمار بازدید وبگاه
بازدید امروز : بازدید دیروز : بازدید این ماه : بازدید ماه قبل : بازدید کل : تعداد کل مطالب : بیشترین بازدید : 7030 عزیز در تاریخ : 18 اردیبهشت 1395 آخرین بروز رسانی : آخرین بازدید : |