جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
یک بار دیگر هم دوستت دارم ...

روزی چند بار دوستت دارم  !

 

یک‌بار وقتی که هوا برم می‌دارد ،

قدم می‌زنیم

 

وقتی که خوابم می آید

تـــو می آیی !

 

یک‌بار وقتی که باران ناز می‌کند

دل ناودان می‌شکند ،

می‌بارد ...

 

وقتی که شب شروع می‌شود

تمام می‌شود ...

 

یک بار دیگر هم دوستت دارم ...

 

باقی روز را ...

هنوز را ...

 

 

 

افشین صالحی

 

 



چشمهایت را ببند !

روزی که

نفس های تو

کنار نفس های من برقصد

به تولدی دیگر پاسخی خواهم داشت

و آنگاه که به زیباترین حس جهان

            دستهایمان را در هم فشرده ایم ...

دوستت دارم را ، آرام آرام

            در گوش تـــو خواهم خواند

چشمهایت را ببند !

آغوشی از آن دورها

            برایت هدیه آورده ام  

 

امیر اسدنسب



کدام بهتر هست

کجای شهر قرار بگذاریم ؟

پارک یا رستوران ؟

 

چه رنگ لباس بپوشم

 دیوانه تر می شوی ؟

سادگی‌ خوب هست ؟

 

می خواهی برایت

 شعر هم بخوانم بلند بلند ؟

            یا آرام بگویم دوستت دارم گلم ...؟!

 

کدام بهتر هست ؟

           بمانم شاعری کنم ،

 یا از عاشقی ات بسوزم و تمام شوم ...؟!

 

 

بهرنگ قاسمی



فقط برای تـــو !

خورشید را

می دزدم فقط برای تـــو !


میگذارم توی جیبم

                        تا فردا بزنم به موهایت


فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم !


فردا تو می فهمی

فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت . می دانم !



آخ ... فردا !

راستی چرا فردا نمی شود ؟

            این شب چقدر طول کشیده ...

 

چرا آفتاب نمی شود ؟

یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته ؟




شل سیلور استاین



رنگ عشق ...

در و دیوار دنیا رنگی است

رنگ عشق  ...

 

خدا جهان را رنگ کرده است

رنگ عشق  ...

 

و این رنگ ،

 همیشه تازه است و

            هرگز خشک نخواهد شد

 

از هر طرف که بگذری

 لباست به گوشه ای خواهد گرفت

                                     و رنگی خواهی شد

 

اما کاش ...

 چندان هم محتاط نباشی  !

                   شاد باش و بی پروا بگذر  ...

 

که خدا 

کسی را دوست تر دارد

            که لباسش رنگی تر است  !

 

 

عرفان نظرآهاری


 

 



اسب ها

 

نگو دوستت دارم


انسان این واژه را می شنود

واژه از پوستش رد می شود

با نگاهی پایین می رود


اسب های قلبش شیهه می کشند

تندتر می دوند

بر سینه اش محکم تر سم می کوبند

 

نگو دوستت دارم

انسان باور می کند 

افسار اسب وحشی را به دستت می دهد


به تـــو تکیه می کند

در آغوشت اشک می ریزد

یال هایش را می دهد تو شانه کنی


انسان باور می کند 

و عشق ، دردناک ترین اعتقاد است 


اعتقادی که با سیلی پاک نمی شود 

با خیانت قوت می گیرد 

با اهانت راسخ تر می کند

 

به انسان نگو دوستت ندارم 

ضربانش کند می شود 


پای اسب هایش می شکند 

اسب ها بر زمین می افتند

درد می کشند


انسان می باید حیوان را راحت کند

انسان عرق می ریزد 


اشکهایش 

در بالشت جمع می شود

عطر موهایت را حبس می کند 


نفس نمی کشد 

بالشت را روی سینه اش می گذارد

به قلبش گلوله می زند


بخار گرم 

از گلوی اسب ها بالا می رود 

از دهانشان بیرون می جوشد 


سینه ی انسان سبک می شود

اسب ها به سمت کوهستان دور می دوند 

سم هایشان صدا ندارد 

یال هایشان یخ بسته 


عشق از دست می رود

 

انسان گناه دارد 

نگو دوستت دارم 

انسان باور می کند 

            نگو دوستت ندارم

 

 

رضا ثروتی

 

­



خرابه عشق

عشق

عاشق آشفتگی‌ست

دوست دارد

خرابی به بار ‌آورده ...

            بر خرابه‌ها برقصد !

 

 

پاول راسل | ترجمۀ الهام صداقتی

 





تعداد کل صفحات: 26


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات