بیا دست بکشیم ؛
تـــو از
من ،
من از
خودم
اینطوری هم تو
به زندگی ات می رسی ،
هم من می میرم ...
کامران رسول زاده
نظرات
بیا دست بکشیم ؛ تـــو از
من ، من از
خودم
اینطوری هم تو به زندگی ات می رسی ، هم من می میرم ...
کامران رسول زاده شاعر :
کامران رسول زاده ,
جمعه 1 اسفند 1393 .:|:. 20:20 .:|:. علی ساطع مردی كنار پنجره تنها نشسته است مردی كه بخش اعظم قلب
اش شكسته است مردی كه تار وپود وی از هم گسسته است سنگی میان تنگ بلورش نشسته است حتی نفس نمی كشد از بس كه خسته است مردی كه مرگ
بر سر او شرط بسته است نفرین به
هرچه پنجره وقتی كه بسته است ... شاعر :
احسان پرسا ,
پنجشنبه 30 بهمن 1393 .:|:. 14:14 .:|:. علی ساطع حالا که رفته ای بیا برویم بعد مرگت
قدمی بزنیم
ماه را بیاوریم و پاهامان را تا ماهیان رودخانه
دراز کنیم
بعد موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار بعد موهایت
را از روی لب هایت بزنم کنار بعد موهایت را از روی لب هایت ... لعنتی ! دستم از خواب بیرون مانده است !
شاعر :
گروس عبدالملکیان ,
یکشنبه 12 بهمن 1393 .:|:. 19:19 .:|:. علی ساطع سکوت را می پذیرم ؛ اگر بدانم روزی ... با تو سخن خواهم گفت تیره بختی را می پذیرم ؛ اگر بدانم روزی ... چشمهای تو را خواهم سرود مرگ را می پذیرم ؛ اگر بدانم روزی ... تو خواهی فهمید که " دوستت دارم "
جبران خلیل جبران شاعر :
جبران خلیل جبران ,
سه شنبه 30 دی 1393 .:|:. 00:00 .:|:. علی ساطع
سه شنبه 23 دی 1393 .:|:. 18:06 .:|:. علی ساطع انگار مدتی است که احساس میکنم خاکستریتر
از دو سه سال گذشتهام احساس
میکنم که کمی دیر است دیگر نمیتوانم هروقت خواستم در بیست سالگی متولد شوم انگار فرصت برای حادثه از دست
رفته است از ما گذشته است که کاری کنیم کاری
که دیگران نتوانند فرصت برای حرف زیاد است اما ... اما اگر گریسته باشی ...
آه ... مردن چه قدر حوصله میخواهد بیآنکه در سراسر عمرت یک روز ،
یک نفس بیحس
مرگ زیسته باشی ! انگار این سالها که میگذرد چندان که
لازم است دیوانه
نیستم احساس میکنم که پس از مرگ عاقبت یک روز دیوانه
میشوم ! شاید برای حادثه باید گاهی کمی عجیبتر از این باشم با این همه تفاوت احساس میکنم که کمی بیتفاوتی بد نیست
حس میکنم که انگار نامم
کمی کج است و
نام خانوادگیام ، نیز از این هوای سربی خسته است امضای تازهی من دیگر امضای روزهای دبستان نیست ای کاش آن نام را دوباره پیدا کنم ای کاش آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان یک روز نام کوچکم از دستم افتاد و
لابهلای خاطرهها گم شد آنجا که یک کودک غریبه با چشمهای کودکی من نشسته است
از دور لبخند او چه قدر شبیه من است !
آه ، ای شباهت دور ! ای
چشمهای مغرور ! این روزها که جرأت دیوانگی کم است بگذار باز
هم به تو برگردم !
بگذار دست کم گاهی تو را به خواب ببینم ! بگذار
در خیال تو باشم !
بگذار ... بگذریم ...!
این روزها خیلی برای گریه
دلم تنگ است ! قیصر امینپور شاعر :
قیصر امین پور ,
یکشنبه 2 آذر 1393 .:|:. 21:52 .:|:. علی ساطع آنجا که احساس می کنی خاطره ای نخواهی ساخت خواهی
مُرد ...
! زندگی چیزی ست میان خاطراتی که ساخته ایم و
خاطراتی که خواهیم ساخت .
شاعر :
سید محمد مرکبیان ,
سه شنبه 6 آبان 1393 .:|:. 19:25 .:|:. علی ساطع
|
بسم الله الرحمن الرحیم
جهان را به عـشـق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهـــانی بـــرای تـــــو . . . حسین پناهی دیگر صفحات
فهرست شاعران وبگاه
آرشیو مطالب
برچسب ها
خیال |
خواب |
باران |
پرنده |
مو |
دست |
آسمان |
لب |
خورشید |
زن |
خنده |
دوست داشتن |
جمعه |
داریوش |
شعر |
نگاه |
سیاوش قمیشی |
درخت |
پاییز |
آغوش |
پنجره |
لبخند |
ماه |
بغض |
غروب |
بوسه |
نفس |
قلب |
رفتن |
بهار |
دلتنگی |
بانو |
دریا |
چشم |
گریه |
دیدار |
ابی |
تنهایی |
ستاره |
دل |
باد |
تنها |
عاشق |
شب |
اشک |
زمستان |
زندگی |
مرگ |
گل |
عشق | آمار بازدید وبگاه
بازدید امروز : بازدید دیروز : بازدید این ماه : بازدید ماه قبل : بازدید کل : تعداد کل مطالب : بیشترین بازدید : 7030 عزیز در تاریخ : 18 اردیبهشت 1395 آخرین بروز رسانی : آخرین بازدید : |