جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
کجاست خانه ی باد ؟


میان تاریکی تو را صدا کردم

سکوت بود و نسیم که پرده را می برد .
در آسمان ملول ستاره ای می سوخت

ستاره ای می رفت ، ستاره ای میمرد !

 

ترا صدا کردم

ترا صدا کردم ، تمام هستی من ...

چو یک پیالۀ شیر میان دستم بود

نگاه  آبی ماه به شیشه ها می خورد

 

ترانه ای غمناک چو دود بر می خاست

ز شهر زنجره ها چو دود میلغزید

                                    به روی پنجره ها

 

تمام شب آنجا میان سینه ی من

کسی ز نومیدی نفس نفس می زد

کسی به پا می خاست کسی تو را می خواست

دو دست سرد او را دوباره پس می زد !

 

تمام شب آنجا ز شاخه های سیاه

غمی فرو میریخت کسی ز خود میماند

کسی ترا می خواند

            هوا چو آواری به روی او می ریخت

 

درخت کوچک من به باد عاشق بود

به بادِ بی سامان کجاست خانه ی باد ؟

                                    کجاست خانه ی باد ؟

 

 

 

فروغ فرخزاد

 



شب تنهایی خوب

گوش کن ، دورترین مرغ جهان می خواند 

شب سلیس است، و یکدست ، و باز.


شمعدانی ها

و صدادارترین شاخه فصل ، ماه را می شنوند.


پلکان جلو ساختمان ،

در فانوس به دست

و در اسراف نسیم ،

گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدم های تو را

چشم تو زینت تاریکی نیست .


پلک ها را بتکان ، کفش به پا کن ، و بیا.

و بیا تا جایی ، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

و مزامیر شب اندام تو را ، مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند.

پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت  :

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

 

 

سهراب سپهری . حجم سبز



از سبز به سبز


من دراین تاریکی

فکر یک بره روشن هستم

که بیاید علف خستگی ام را بچرد


من دراین تاریکی

امتداد تر بازوهایم را زیر بارانی می بینم

که دعاهای نخستین بشر را تر کرد

 

من در این تاریکی

درگشودم به چمنهای قدیم

به طلایی هایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم


من در این تاریکی
ریشه ها را دیدم

و برای بته نورس مرگ ، آب را معنی کردم

 

  

 سهراب سپهری . حجم سبز



تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات