میخواهم برای تو نامه بنویسم
میترسم
پستچی عاشقت شود
کبوتر
برگردد
،
دق کند و دوری ات را بمیرد
میخواهم برای تو نامه بنویسم
میترسم
شهر رفتنت را بفهمد
رود نبودنت را مرداب شود
و خواب ، شب را کابوس کند
میترسم
در راه به باد برود
بعد به دست چوپانی برسد و
هوای گوسفندانش را رها کند و
به هوای
تو ، گوسفند
شود ...
میترسم
جاده راه نرود ، بن بست شود
خانه خر شود و در ،
به لنگه بچرخد و لج کند و
"تـــو نیستی را" زنگ بزند
میخواهم برای تو نامه بنویسم
میترسم ...
میترسم
باز عاشق ات
شوم !
افشین صالحی