بپوش مرا ، ولی برعکس !
که در آغوش بگیرمت طولانی ...
تا نفس هایمان گره ی کور بخورد !
که لب هایمان در راه برگشت
از میهمانی پاییزی
هم
راه
خانه را گم کنند !
تن کن مرا ، تنگ ...
که صدای ترک استخوانهایم
گم شود در خش خش عاشقانه ی پیاده رو !
با من باش
از این
پاییز تا
همیشه ....
حامد نیازی