جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
امروز صبرم تمام شد !

امروز صبرم تمام شد !

توانستم دو گل را

از بوته های شمعدانی جدا کنم !

 

دو گل را

از بوته های شمعدانی جدا کردم ،

 

در لابلای صفحات کتاب گذاشتم

            تا برای پیری ام اندوخته باشد !

 

این صفحات کتاب

با عقاید کهنه و پوسیده

            در پیری به من کمکی نخواهد کرد !

 

در پیری ، فقط 

امیدم به این دو گل شمعدانی است ... 

 

 

احمدرضا احمدی

 



به پای دلدادگی


گفته بودم

پای دلدادگی ام می ایستم ،

                         پای دیر آمدنت ...

 

از همان ابتدا

خواسته بودم اینچنین عاشقی را

            گفته بودم آسان نمی خواهم تو را

 

می دانم، می دانم، می دانم،

 اما تو بگو ، صبر بیش از این جایز است ؟

                        حالا دیگر وقت رسیدن آغوش ات نیست ؟

 

تو که می دانی ، خدا هم ...

که من آغوش هیچکس را

             برای خستگی هایم نخواسته ام

 

و حالا خواهانم ،

با صدای بلند هم می گویم

            خواهان تـــو ، دستانت ...

 

خواهان لبانت که نامم را صدا می زند

و جانم گفتن های پی در پی لبان من

             که در تمام وجودم انعکاس می یابد

                                    و من لبریز می شوم از داشتنت

 

 

عادل دانتیسم

 



مرگ خواهد آمد ...

از من خسته شده ای !

 

می‌دانم ...

اما کمی صبر کن

       همه چیز به پایان خواهد رسید

به پایان خواهد رسید این روشنایی

مرگ خواهد آمد

و چراغ‌ها را خاموش خواهد کرد ...

 

 

 رسول یونان



شاعر : رسول یونان ,
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات