جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
درگیر تـــو بودم که نمازم به قضا رفت

درگیر تـــو بودم که نمازم به قضا رفت

در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت


سجاده گشودم که بخوانم غزلم را

سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت


در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد

آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت


بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت

این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت


من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم

من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت


با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...

من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت


در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند

ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت


میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر

سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...

 


 محمد سلمانی

 



وقت فراموشی ...

در عمق دریا دلم می خواست چشم هایم را ببندم

و برای چند لحظه هم که شده ، وانمود کنم که آب را فراموش کرده ام

 

اما هرچقدر بیشتر سعی میکردم ،

 کمتر میتوانستم به آب فکر نکنم ؛

 بیشتر غرق میشدم

 

باید همیشه به یاد داشته باشی که

ماندگارترین چیزها در ذهن ،

 آنهاییست که وانمود به فراموش کردنشان میکنی

 

هرچقدر بیشتر بخواهی چیزی را فراموش کنی ،

بیشتر در ذهنت با آن بازی میکنی

 

برای فراموش کردن چیزی ، نباید از آن فرار کنی ؛

 خودشان کم کم میروند ، فراموش میشوند

 

سعی برای فراموش کردن چیزی ،

درست مانند فرار کردن از سایه ات است

تو نباید از سایه ات فرار کنی ، نمیتوانی که فرار کنی ؛ 

وقتش که برسد ، خودش کم کم می رود ، فراموش می شود



بابک زمانی



شاعر : بابک زمانی ,
کمی دیوانگی

زندگی

کمی دیوانگی می‌خواست

            اما ما زیادی دیوانه شدیم


از تمام کافه‌ها بیرونمان کردند


ما زیادی دیوانه شدیم و

            همه‌چیز را فراموش کردیم


غیر از خندیدن

به همه‌چیز خندیدیم و

            خندیدن شغل ما شد


دیوانه که باشی

            خودت هم نخندی

                        زخم‌هایت می‌خندند   !

 

 

 رسول یونان



شاعر : رسول یونان ,
مسئولی ...

روباه گفت :

انسان‌ها 

این حقیقت را فراموش کرده‌اند

اما تو نباید فراموشش کنی

 

تـــو تا زنده‌ای

نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی

 

 

 

آنتوان دوسنت اگزوپری

 



یک شب ...

ماه

شبگردی آواره ا‌ست

            كه چادرت را کنار می‌زند

خورشید

دیوانه ای که خود را

             به جنون ظهرگاه بیابانت می‌زند ...


من اما نه ماهم ، نه خورشید

یک شب

تـــو را از قبیله ات می‌دزدم


و شمشیر می‌كشم

             به روی برادرانت

                        تا فراموشت كنند ...



 آرش شفاعی



شاعر : آرش شفاعی ,
درد دارد درمانِ بی تو ...

سلام 

همیشه اَم

همیشه علاقه ام

 

نوشتن من دور هم شود دیر نمی شود

دیر شدن یعنی فراموش کردن ، از یاد بردن ، نبودن

 

دیر شدن

 یعنی خالی ِخیال شدنو

                         کل کل کردنی بیهوده کردن

 

دیر شدن یعنی

 نبودن ، نتوانستنِ دوامِ بودن

 

من و تو اما

خوب می دانیم

بودن وُ همیشه بوسیدنِ هم را

            حتا اگر دور باشیم ، درد باشیم

 

حتا اگر کنار هم به مجبوری نباشیم

 

می بوسمت علاقه اَم

همیشه اَم ...

 

وَ ...

سلام

دوستت دارم مدام

 

 

 

افشین صالحی

 

 



مرا ببخش ...

روزی اگر  ...

احمقانه یادم رفت كه بگویم

            بیشتر از واژه ها دوستت دارم

كاش به یاد آوری با آنكه رنجیده ای


روزی اگر
 ...

احمقانه یادم رفت كه بگویم

            هر روز دلم برایت تنگ می شود

كاش به یاد آوری كه نبود تو درد است


روزی اگر
 ...

یادم رفت كه حماقت می كنم

مرا ببخش و به یاد آور كه ماهی ها هم

                        گاهی فراموش می كنند كه در آب اند


مرا ببخش ...

 

  

 پرویز صادقی



تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات