جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
خواب خوش

دنیا رو وقتی که قراره بی تو تنهاشم ، نمی خوام

چیزی به جز اینکه بتونم عاشقت باشم ، نمی خوام


دیدار من با تو اگه حتی توو خوابم باشه ، خوبه

اما اگه باید صبح از این خوابِ خوش پاشم ، نمی خوام


ای کاش حقم از تموم زندگی تنها تو باشی

من عاشق تنهایی ام ، تنها بشم اما تو باشی


تصمیم میگیرم که تا وقتی که زنده ام ، غرق باشم

اما فقط وقتی که توو اعماق این دریا تو باشی


تمومِ زندگیمو فقط با یه اشاره

بهت میبخشم این کارا برام کاری نداره


تـــو لب تر کن ببین من چقدر دیوونه میشم

دیوونه هیچ ترسی از گرفتاری نداره


تموم زندگیمو فقط با یه اشاره

بهت میبخشم این کارا برام کاری نداره


تو لب تر کن ببین من چقدر دیوونه میشم

دیوونه هیچ ترسی از گرفتاری نداره


عشقی که بعد از صد سال بازم

 مثل روزای اولش بجوشه خوبه

از کل دنیا ، کنج دل تو جای من

 تنها همین یه گوشه خوبه


هر جور باشی دوستت دارم

مجبورم از دستت ندم چون زندگیمی


با من بساز و دنیامو نسوزون

هر جور میتونی بمون یار قدیمی

تموم زندگیمو فقط با یه اشاره

بهت میبخشم این کارا برام کاری نداره


تو لب تر کن ببین من چقدر دیوونه میشم

دیوونه هیچ ترسی از گرفتاری نداره

 

 

ایمین



بکرترین منظره ...

عطر پرتقال می گیرد نفسم

از تـــو که می گویم

نارنجی می شود دنیایم

تـــو را که می بینم


و تـــو بکرترین منظره ای

مثل درخت پرتقالی

که در پاییـــز به بار نشسته باشد!


پر از بوسه

پر از دوستت دارم ...



حامد نیازی



شاعر : حامد نیازی ,
آخرین آهنگ

اگه این آخرین شعره ، اگه این آخرین آهنگ

بازم میخونم از شوق یه دنیای بدون جنگ


اگه این آخرین راهه ، اگه این آخرین پرده

منو با بوسه ای بسپار ، به یه دنیای بی بَرده


واسه تو باقی میذارم ، نهال سبز رویامو

امید با تو برگشتن ، به شهر آرزوهامو


واسه تو باقی میذارم ، جای خالیمو توو رگبار

نگاه بی قرارم رو ، توو عکس قاب رو دیوار


منو گم کن توو آغوشت ، که نامیرا بشم با تو

بنوشم جرعه به جرعه ، بهار تووی چشماتو


صدام میمونه بعد از من ، بازم دستاتو میگیرم

تو اونقدر زندگیم بودی ، که با مرگم نمیمیرم


اگه این آخرین برگه ، اگه این فصل پاییزه

شریک این شرابی باش ، که توو گیلاسا میریزه


اگه این آخرین لحظه ، اگه این آخرین روزه

بذار اون جنگلی باشم ، که مغرورانه میسوزه


همه روزای تبعیدو ، کنار تو سفر کردم

پناه لحظه هام بودی ، من از تو برنمیگردم


چشات معنای آرامش ، نگاهت سرزمینم بود

همیشه مومنت بودم ، که لبخند تـــو دینم بود


منو گم کن توو آغوشت ، که نامیرا بشم با تو

بنوشم جرعه به جرعه ، بهار تووی چشماتو


صدام میمونه بعد از من ، بازم دستاتو میگیرم

تو اونقدر زندگیم بودی ، که با مرگم نمیمیرم

 



بچسب به من ...

بچسب به من !

مثل چای بعد از کار ؛

مثل دیدار دانه‌ی انگور با لب ؛

آن هم وسط تماشای فیلم‌های پر از بوسه ؛

مثل خواب بعد از خواندن شعرهای مربوط ...

 

مثل نوازش نرم آفتابِ اول صبح ؛

مثل صبحانه‌ی بعد از حمام ؛

 

مثل پیراهنی که اولین‌بار می‌پوشی

و آینه از ذوق می‌خندد ؛

 

مثل نشستن پروانه روی دستگیره‌ی در و کمی دیر شدن !

 

مثل کفش‌هایی که سمت روز تازه ایستادند ؛

مثل سلام پیرمردی که بوی نان تازه جوانش کرده ؛

مثل لبخند معشوقه‌ی چشم به‌راه و هنوز زیبایش ؛

 

مثل خودمانی شدن اسم تـــو با لب‌هایم ...

 

بچسب

بچسب به من

مرا به خودم بیاور

به لب‌هایت

به هرچه قشنگی در دنیاست ...

 

 

رسول ادهمی



شاعر : رسول ادهمی ,
بودن


گر بدینسان زیست باید پست


من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم


                                 بر بلند كاج خشك كوچه ی بن بست

 

گر بدینسان زیست باید پاك


من چه نا پاكم اگر ننشانم از ایمان خود ، چون كوه


                               یادگاری جاودانه ، بر طراز بی بقای خاك

 

 

احمد شاملو

 



شاعر : احمد شاملو ,
اگر ماه از تو زیباتر بود ...

اگر ماه از تو زیباتر بود

هرگز دوستت نمی داشتم


اگر موسیقی

از صدای تو دل انگیزتر بود

هرگز به صدای تو گوش نمی سپردم


اگر آبشار اندامش از تو

متناسب تر بود

هرگز نگاهت نمی کردم


اگر باغچه از تو

خوش‌بو تر بود

هرگز تو را نمی بوئیدم


اگر در مورد شعر هم از من بپرسی

بدان ؛ اگر به تو مانند نبود

هرگز نمی سرودمش

 

شیرکو بیکس



شاعر : شیرکو بیکس ,
مهندس شاعر




اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر

سر و سریست که با موی پریشان دارد


روز مهندس



تا زمانی که رسیدن به تـــو امکان دارد

زندگی درد قشنگیست که جریان دارد


زندگی درد قشنگیست به جز شبهایش

که بدون تو فقط خواب پریشان دارد


یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟

کار خیر است ، اگر این شهر مسلمان دارد!


خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند

خواب دیدم که تو رفتی ، بدنم جان دارد!


شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم ، ولی

من به تو ، او به نماز خودش ایمان دارد


اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر

سر و سریست که با موی پریشان دارد


"
من از آن روز که در بند توام" فهمیدم

زندگی درد قشنگیست که جریان دارد


 

علی صفری



تعداد کل صفحات: 336


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات