جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
دلتنگی

اما بیایید یک چیزی در گوش‌تان بگویم :

رفتن ، نبودن ، نباید زیاد طول بکشد

نباید عادت شود


نباید گذاشت دلتنگی به حد نهایت برسد

نباید گذاشت دل به دلتنگی خو کند ، یادش بگیرد و با آن کنار بیاید


آدم نباید آن‌قدر برود و دور شود

که از مدار جاذبه‌ی کسانی که دوستش دارند خارج شود


بگذارید در گوش‌تان بگویم
:


آدمی که یک بار تا پای مرگ رفته باشد

و برگشته باشد ، دیگر از مرگ نمی‌ترسد


آدمی که یک بار تا سر حد مرگ دلتنگ شده باشد

 و زنده مانده باشد ، دیگر از فقدان نمی‌ترسد

 


حسین وحدانی



وقتی برمیگردی ...

از سر عادت نیست که وقتی میروی

تا دم در همراهی ات میکنم

 

و بعد تا آخرین چشم انداز

تا جایی که سر میچرخانی ، لبخند می زنی

مبهوت رفتنت می شوم باز

آخر چیزی از دلم کنده می شود

که می خواهم با چشمهام نگهش دارم

 

لعنت به رفتنت که قشنگ می روی !

 

از سر عادت نیست

که هیچوقت باهات خداحافظی نمی کنم

 

عشق من !

رفتنت همیشه یعنی برگشتن

 

از سر عادت نیست

که وقتی برمی گردی

حتی موهای سرم میخندد

 

هیچ چیزی دل انگیزتر از برگشتنت نیست

 

نارنجی !

تـــو که نمی دانی

وقتی برمی گردی

دنیا پشت سرت بی رنگ می شود

 

 

 

عباس معروفی



بماند ... می شود ؟!!

بماند که

بی بهانه رفتی و 

هیچ سخاوتی در کار نبود


بماند که

 بی اعتنا به حقوق بشر

مرا در بند چشمانت کرده ای


بماند که

بعد از تـــو ، حتی قناری ها هم

بهانه گیر شده اند و شمعدانی لب به آب نمی زند


اصلا بماند که با رفتنت 

ستاره ها بی ماه مانده اند ...


این ها همه بمانند

می شود ببوسمت ؟

 همین الان ؟ همین جا ؟


 

مهدی صادقی

 



شاعر : مهدی صادقی ,
آدم ها


آدم ها هیچ وقت برای مان تمام نمی شوند

 

آن هایی كه می روند

مانند آن هایی كه مانده اند

هر روز از روزنه ی ریز كوچكی درون مان را دید می زنند ...

 

درون ما پر از

 آدم های نصفه نیمه ی ناتمام است

كه خورده حساب های صاف نشده با ما دارند

 

آن هایی كه دل شان را شكسته ایم ،

 آن هایی كه دل مان را شكسته اند

...

 

همه ی آن ها همیشه

در سیر و آبادی و خرابی لحظه لحظه های زندگی مان دست دارند

 

به سان اشباحی كه

 گاهی بی هوا می آیند اما هرگز بی هوا نمی روند

همواره روبروی مان نشسته اند و سایه انداخته اند در آینه  ...

 

 

 مریم رحیمی



دوست داشتن فصل دارد

آدمها فکر می کنند

بعد از رفتنشان باید مانند

صندوق پستی زنگ زده و باران خورده

 درست در نقطه ای که رهایت کرده اند

 تا ابد منتظر پیغامشان بمانی،

 

اما نه ،

همیشه اینطور نیست

آدمها دل دارند ، پا دارند

 

بند دلشان که پاره شود ،

بند کفشهایشان را

            محکم می کنند و می روند

 

دوست داشتن فصل دارد

دوست داشتن زمان دارد

 

کدام باغی را دیده ای

زمستان که می شود لباسی از شکوفه بپوشد ؟

 

کدام مسافری را دیده ای

       که چمدان به دست سالها

 در ایستگاهی متروکه چشم به ریلها بدوزد ؟

 

تو دیر به سراغم آمدی

تو دیر برآورده شدی ،  آرزوی کوچک من !

          مثل برآورده شدن آرزوی کودکی ام در بزرگسالی

 

دوست داشتن ات

 دیگر به کارم نمی آید

              دیگر اندازه ام نمی شود.

 

گفته بودم ، نه ؟

دوست داشتن فصل دارد

دوست داشتن زمان دارد

 

 

مهسا مجیدی پور



قبرهای بدون سنگ ...

رفته بودی !

 

خواستم یادت را

بی آنکه کسی بفهد

در دل پنهان کنم ...

 

نمی دانستم

قبرهای بدون سنگ

مساحت بیشتری را

غمگین می کنند



محسن حسینخانی

 



همیشه گفته ایم ...

همیشه گفته ام

چه فرق میکند چقدر فاصله ؟

                         وقتی رفته باشی ...

 

همیشه گفته ای

رفتن همانقدر دلشوره دارد که ماندن

 

همیشه گفته ام

هیچکس برای هیچکس نبود

 

همیشه گفته ای

هیچکس برای هیچکس نماند

 

ما هم ...



 نیکی فیروزکوهی

 



تعداد کل صفحات: 7


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات