جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
با من بیا زیبای من !

با من بیا زیبای من ! تا عشق مهمانت کنم 

دردی اگر داری بگو با بوسه درمانت کنم

 

آرامشت را بیخیال ... امشب به ساز من برقص

پاسخ بگو ، پلکی بزن ، تا مست و حیرانت کنم

 

بنشین فقط حرفی بزن حتی به نرخ عمر من 

جانم فدایت خنده کن ، تا ماه ارزانت کنم

 

ترسوترین ترسای من قید قوانین را بزن 

همراه شو تا آشنا با شیخ صنعانت کنم

 

سیاره ی زیبای من دور تـــو گردش می کنم 

خواهی تو را زیباترین کیوان کیهانت کنم ؟ 

 

اسطوره ی مهر و وفا بی شک تو هستی خوب من 

با من بمان تا سر تر از تاریخ یونانت کنم

 

در حسرت این لحظه ها یعقوب دیدارت شدم 

حالا که هستی صبر کن تا عشق مهمانت کنم  !



بهنام کیانی



و من کامل شدم ...

باران را به خانه دعوت کردم

آمد ، ماند و رفت

شاخه گلی برایم جا گذاشته بود

آفتاب را به خانه دعوت کردم

آمد ، ماند و رفت

آینه کوچکی برایم جا گذاشته بود

درخت را به خانه دعوت کردم

آمد ، ماند و رفت

شانه سبزی برایم جا گذاشته بود

تـــو را به خانه دعوت کردم

تو ، زیباترین دختر جهان

            آمدی و با من بودی

و وقت بازگشت

گل و آینه و شانه را با خود بردی

و برای من

شعری زیبا جا گذاشتی

                        و من کامل شدم


شیرکو بیکس



شاعر : شیرکو بیکس ,
خواب آخر

وقتی که خوابی نیمه شب تو را نگاه می کنم

زیبائی ات را با بهار ، گاه اشتباه می کنم

 

از شرم سر انگشت من ، پیشانی ات تر می شود

عطر تنت می پیچد و دنیا معطر می شود

 

گیسوت تابی می خورد ، می لغزد از بازوی تو

از شانه جاری می شود چون آبشاری موی تو

 

چون برگ گل در بسترم می گسترانی بوی خود

من را نوازش می کنی بر مهربان زانوی خود

 

آسیمه می خیزم ز خواب، تو نیستی اما دگر

ای عشق من ، بی من کجا ؟ تنها نرو ، من را ببر

 

من بی تو می میرم ، نرو ! من بی تو می میرم ، بمان

با من بمان ، زین پس دگر هرچه تو می گویی، همان

 

در خواب آخر ، عشق من ! در برگ گل پیچیدمت

می خوابم ای زیباترین ، در خواب شاید دیدمت

 

 



چه خیالی در سرت داری


به من بگو

چه خیالی در سرت داری

                        که این قدر زیبایی

 

 

حافظ ایمانی

 




گریه‌ی تـــو ...

امشب که برایت می‌نویسم ...

 

گریه‌ی تـــو

تنها موسیقی‌ست

که در رگ‌های خانه جریان دارد

و من

چقدر گریه‌ات را

از چشمانت بیشتر دوست می‌دارم

که می خواهم بمیرم و هیچگاه به چشم نبینم !

گناه من نیست

زیبا زنانه گریه می‌کنی

                     و شاعرانه گلایه  !
 

نگران نباش

تقدیری در کار نیست

                   کابوس دیده‌ایم  !

 

سید محمد مرکبیان



یاد بگیر جانم !

یاد بگیر جانم !

دوست داشتن

برای خاطر چشم و ابرو نمی ماند

عشق

به احترام اندام تراشیده ی هیچکس

روی پاهایش نمی ایستد

فراموش نکن

برجسته ترین لباس ها

آخرسر جایش گوشه ی کمد 

لا به لای یک دنیا لباس های خانگی گشاد

که تو را هم بستر رویاهای شیرین شبانه می کنند ، جا خوش می کند

یادت نرود

دنیا دنیا لوازم آرایش هم که داشته باشی

با یک آب تمامش پاک می شود

 

و تو می مانی ، خود تـــو

که به گمانم

یادت رفته وقتی لبخند می زنی

زیباترین مخلوق خدا را نشان دنیا می دهی

به دل ات بسپار اگر کسی آمد

که خود تو را

که روزهایی می رسد ،

که هیچ حوصله ی  آراسته بودن را هم نداری ...

نگاه خواهانش را به تو بدوزد !

و بگوید ...

امروز کدام یک از لبخند هایت را پوشیده ای

که اینقدر دلنشین تر شده ای ؟

خودش را بسپارد به روزگارش

تا تو بشوی بانوی لحظه هایش ... !

 

عادل دانتیسم 



دور می شوی ...

دور می شوی ...

 

آنقدر دور

که گم کنم تو را

که اشتباه بگیرمت با دیگران 

 

اما نمی دانی ...

از دور

طور دیگری زیبایی

            طور دیگری پیدا

 

 

 شهریار بهروز

 



تعداد کل صفحات: 3


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات