مهربانی تـــو
سرپناهی است تا پرندگان ...
پاییز را
از زمستان این
كوچه بگذراند ...
محمدرضا عبدالملکیان
نظرات
سه شنبه 31 شهریور 1394 .:|:. 21:13 .:|:. علی ساطع تـــو نیستی
و پاییز از
چشمهای مرد عاشق ی شروع شده است که تمام درختان را گریسته است در سوگ رفتنت ... برنگرد، که بر نمی گردی تو هیچوقت نمی
خواهمم داشته باشمت
نترس فقط بیا در خزان خواسته هام کمی قدم بزن ، تا ببینمت دلم برای راه رفتنت تنگ شده است شاعر :
کامران فریدی ,
دوشنبه 30 شهریور 1394 .:|:. 20:58 .:|:. علی ساطع خورشید را می دزدم فقط برای تـــو !
تا فردا بزنم به موهایت
فردا تو می فهمی فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت . می دانم !
آخ ... فردا ! راستی چرا فردا نمی شود ؟ این شب چقدر طول کشیده ...
چرا آفتاب نمی شود ؟ یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته ؟
شاعر :
شل سیلور استاین ,
یکشنبه 29 شهریور 1394 .:|:. 18:26 .:|:. علی ساطع میخواهم برای تو نامه بنویسم
میترسم پستچی عاشقت شود کبوتر
برگردد
،
دق کند و دوری ات را بمیرد میخواهم برای تو نامه بنویسم
میترسم شهر رفتنت را بفهمد رود نبودنت را مرداب شود و خواب ، شب را کابوس کند میترسم در راه به باد برود بعد به دست چوپانی برسد و هوای گوسفندانش را رها کند و به هوای
تو ، گوسفند
شود ... میترسم جاده راه نرود ، بن بست شود خانه خر شود و در ، به لنگه بچرخد و لج کند و "تـــو نیستی را" زنگ بزند میخواهم برای تو نامه بنویسم
میترسم ... میترسم
باز عاشق ات
شوم !
افشین صالحی شاعر :
افشین صالحی ,
پنجشنبه 26 شهریور 1394 .:|:. 19:50 .:|:. علی ساطع منتظر نباش که شبی بشنوی ، از این دلبستگی های ساده دل بریده ام ! که روسری تو را ، در آن جامه دان قدیمی جا گذاشته ام ! یا در آسمان ، به ستاره ی دیگری سلام کرده ام ! توقعی از تو ندارم ! اگر دوست نداری ، در همان دامنه دور دریا بمان ! هر جور
تو راحتی ! بی بی باران
! همین سوسوی تو از آنسوی پرده دوری ، برای روشن کردن اتاق تنهائی ام کافی ست ! من که اینجا کاری نمی کنم ! فقط گهکاه گمان آمدن تـــو را در دفترم ثبت می کنم ! همین ! این کار هم که نور نمی خواهد !
می دانم که مثل همیشه، به این حرفهای من می خندی ! با
چالهای مهربان گونه ات ...
حالا، هنوز هم وقتی به آن روزهای زلالمان
نزدیک می شوم ،باران می آید ! صدای باران را می شنوی ؟
شاعر :
یغما گلرویی ,
چهارشنبه 25 شهریور 1394 .:|:. 20:36 .:|:. علی ساطع بیدار می شوی به خودت صبح بخیر می گویی برای خودت چای می ریزی تکیه می
دهی به خودت
و فکر می کنی دل
ات برای چه کسی باید
تنگ می شده است؟ و فکر می کنی ... چرا هیچکس آنقدرها که باید خوب نبود ؛ که بی او این صبح شهریور از گلویت
پایین نرود .
رویا شاه حسین زاده شاعر :
رویا شاه حسین زاده ,
سه شنبه 24 شهریور 1394 .:|:. 05:24 .:|:. علی ساطع
|
بسم الله الرحمن الرحیم
جهان را به عـشـق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهـــانی بـــرای تـــــو . . . حسین پناهی دیگر صفحات
فهرست شاعران وبگاه
آرشیو مطالب
برچسب ها
خواب |
شب |
پنجره |
مرگ |
نگاه |
باد |
آسمان |
پرنده |
دلتنگی |
چشم |
مو |
رفتن |
تنها |
داریوش |
خیال |
بغض |
ماه |
تنهایی |
زن |
شعر |
گل |
آغوش |
عشق |
لبخند |
پاییز |
نفس |
بهار |
خنده |
قلب |
دیدار |
دل |
خورشید |
گریه |
زندگی |
لب |
زمستان |
ابی |
اشک |
دست |
سیاوش قمیشی |
دریا |
درخت |
باران |
غروب |
دوست داشتن |
ستاره |
بانو |
بوسه |
عاشق |
جمعه | آمار بازدید وبگاه
بازدید امروز : بازدید دیروز : بازدید این ماه : بازدید ماه قبل : بازدید کل : تعداد کل مطالب : بیشترین بازدید : 7030 عزیز در تاریخ : 18 اردیبهشت 1395 آخرین بروز رسانی : آخرین بازدید : |