جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
یادمان باشد ...

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم

وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم


یادمان باشد سر سجاده عشق

جز برای دل محبوب دعایی نکنیم


یادمان باشد از این پس خطایی نكنیم

گرچه در خویش شكستیم صدایی نكنیم

 

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد

طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم


یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد

طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم

 

؟؟؟



مشک بر دوش به دریا آمد

مشک بر دوش به دریا آمد

همه گفتند که موسی آمد

نفس آخر ماهی ها بود

ناگهان بوی مسیحا آمد

از سر و روی فرات، آهسته

موج می ریخت که سقا آمد

او قسم خورده که سقا باشد

آن زمانی که به دنیا آمد

دست بر زیر سر آب نبرد

علقمه بود که بالا آمد

از کمین گذر نخلستان

با خبر بود که تنها آمد

کاش آن تیر نمی آمد، حیف

از بد حادثه امّا آمد

انکسار از همه جا می بارید

از حرم شاه حرم تا آمد

داشت آماده ی هجرت می شد

که در این فاصله زهرا آمد

از دل علقمه زیبا می رفت

مثل آن لحظه که زیبا آمد

 

 

علی اکبر لطیفیان



شاید دگر وصالش در خواب هم نبیند

شاید  دگر  وصالش  در  خواب هم  نبیند

شاید   جمال   رویش   بر  آب   هم  نبیند

 

برباد  رفته افسوس رویای عشق  و مستی

گویی نبوده هرگز عشقی  به  جان  هستی

 

خاموش  گشته  بلبل،  بی  بال  و پر کبوتر

جز قصه  کو  نشانی؛  بر  قامت   صنوبر

 

دیگر  سراغ  فرهاد  بر بیستون چه  گیری

فرهاد  پر  کشیده،   گویی   به   بال  تیری

 

کو آن  نگاه  فرهاد  بر عمق  جان  شیرین

کو یک نشان زعشقش، از آن شرار دیرین

 

باید به خون نوشت عشق، بر برگهای  دفتر

اکنون  که خورده   تیشه   بر  گردن  کبوتر


؟؟؟



به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد 
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق، به امضا شدنش می ارزد

گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد

کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزد

با دو دستِ تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه برپا شدنش می ارزد

دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سالها ... گر چه که در پیله بمانَد غزلم
صبرِ این کرم به زیبا شدنش می ارزد

 

 

علی اصغر داوری

 



وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود

وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود


با  سار پشت پنجره جایم عوض شود

 


هی کار دست من بدهد چشم های تو


هی  توبه بشکنم  و  خدایم  عوض شود

 


با بیت های  سر زده از سمت ِ ناگهان


حس  می کنم  که قافیه هایم عوض شود

 


جای تمام  گریه ،  غزل های ناگــــــزیر

با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود

 


سهراب ِ شعرهای من از دست می رود


حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود

 


قدری کلافه ام و هوس کرده ام  که باز


در بیت های بعد ،  ردیفم عوض شود

 


حـوّای جا گرفته در این  فکر رنج ِ تلخ


انگــار  هیچ وقـت  به آدم  نـمی رسد

 


تن  داده ام  به این که بسوزم در آتشت


حالا  بهشت هم  به  جهنم  نمی رسد

 


با این ردیف و قافیه  بهتر  نمی شوم
 !


وقتش رسیده  حال و هوایم  عوض شود

 

 

حسین بوسر



به نام عشق


من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
                                   
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
                                   
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده
                                   
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

من در کنار توست اگر چشم وا کنی
                                   
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
                                   
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن
                                   
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....

 

حامد ابراهیمی

 

 



تعداد کل صفحات: 6


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات