جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
دوستت دارم

بگو

دوستت دارم

و بگذار این واژه

تا زیر خاک هم با ما بیاید !

با ما دوباره متولد شود !


این بار درختی شویم

که شاخه هایش انگشتان من باشند

برگ هایش موهای تـــو


بگو دوستت دارم

تا فردا همه باور کنند

آواز دو پرنده

که در قلب درختی لانه کرده اند

چیزی جز "دوستت دارم" نیست !

 


محسن حسینخانی





بانوی چشم قهوه ای من !

چشم های تـــو ...

آبی نیست

وگرنه حتما در آنها غرق می شدم

سیاه نیست

وگرنه حتما درآنها به خواب می رفتم

سبز نیست

وگرنه حتما در آنها گم می شدم

اما

نه دوست دارم غرق شوم

نه به خواب بروم

نه گم شوم ...

 

من دوست دارم هر صبح

قله ای تازه از چشم هایت را فتح کنم

و هر غروب جرعه ای از آنها بنوشم

بانوی چشم قهوه ای من !


 

محسن حسینخانی



من از موهای بلندت کوتاه نمی آیم ...

می خواهی رژ صورتی بزن 

 

دامن گلدار بپوش 

            تاپ ، پیراهن ...

یا هر چه دوست داری تنت کن

 

اما ... 

دست به موهایت نزن

 

من از موهای بلندت کوتاه نمی آیم ... 

 

 

محسن حسینخانی 

 

من از موی بلندت کوتاه نمی آیم

 



بی تابی پروانه ها

بیا و ...

به این‌ها بگو

کم خودشان را به پنجره اتاقم بکوبند !

 

بگو

آن طرف پنجره

شمع نیست

دل من است که آتش گرفته !!!

 

اصلا آن روز

 که روسری گلدارت را سرت کردی

فکر بی‌تابی این همه پروانه نبودی !؟

 

محسن حسینخانی



حسودی

تـــو

 لیوان آبت را

با خیال راحت می نوشی

 

من حسودی می کنم

به لبه ی لیوان ،

که لب های تو به آن می خورد

لیوان به چشم های من ، که به تو خیره شده

و گلدان روی میز ، به من و لیوان !

 

تـــو

لیوان آبت را

 با خیال راحت می خوری

و همه چیز از تو آب می خورد !

 

 

محسن حسینخانی



قبرهای بدون سنگ ...

رفته بودی !

 

خواستم یادت را

بی آنکه کسی بفهد

در دل پنهان کنم ...

 

نمی دانستم

قبرهای بدون سنگ

مساحت بیشتری را

غمگین می کنند



محسن حسینخانی

 



باید زمان می گذشت ...

باید زمان می گذشت ...

 

زیبایی ات آرام آرام

روی گونه هایم می نشست

 

گاهی باید در خانه می ماندم و

            به رویای رنگین کمان فکر می کردم

 

گاهی هم به خیابان می زدم

چترم را باز می کردم

            و به صدای باران

قبل از زمین خوردنش گوش می دادم

 

باید زمان می گذشت ...

 

من و باران باهم دوست می شدیم

بعد زیبایی ات آرام آرام

            روی گونه هایم می نشست

 

 

محسن حسینخانی



تعداد کل صفحات: 3


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات