گفتم به دام اسیرم ، گفتا که دانه با من
گفتم که آشیان کو ، گفت آشیانه با من
گفتا که من جوانم فکر جوانه با من
گفتم ز عشقبازی در کس نشان ندیدم
زد بوسه بر لبانم گفتا نشانه با من
نظرات
گفتم که آشیان کو ، گفت آشیانه با من گفتم بدون بهرام شوق ترانه ام نیست
گفتا بیا به گلشن شور ترانه با من
گفتم بهانه ای
نیست تا پر زنم به سویت
گفتا تو بال بگشا راه بهانه با من گفتا که من جوانم فکر جوانه با من گفتم که خانمانم در کار عاشقی رفت
گفتا به کار خود باش تدبیر خانه با من گفتم به جرم شادی جور زمان مرا کشت
گفتا تو شادمان باش جور زمانه با من
گفتم ز عشقبازی در کس نشان ندیدم زد بوسه بر لبانم گفتا نشانه با من گفتم دلم چو مرغیست کز آشیانه دورست
دستی به زلف خود زد گفت آشیانه با من گفتم ز مهربانان روزی گریزم آخر گفتا که مهربان باد اشک شبانه با من ...
مهدی سهیلی
شاعر :
مهدی سهیلی ,
جمعه 3 مهر 1394 .:|:. 11:19 .:|:. علی ساطع من به غیر تو نخواهم چه بدانی چه ندانی از درت روی نتابم چه بخوانی چه برانی
دیده ام جای تو باشد چه بمانی چه نمانی
جان به راه تو سپارم چه بدانی چه ندانی
بوسه ای بر لب عاشق چه شود گر بنشانی
ور بکوشی ز دل من بگریزی نتوانی
بوسه ات جان بفزاید بدهی یا بستانی
شعرم آهنگ تو دارد چه بخوانی چه نخوانی
شاعر :
مهدی سهیلی ,
برچسبها :
#بوسه
چهارشنبه 15 آبان 1392 .:|:. 17:11 .:|:. علی ساطع
بر مشامم عطر یاری می رسد
مهدی سهیلی شاعر :
مهدی سهیلی ,
سه شنبه 10 بهمن 1391 .:|:. 13:20 .:|:. علی ساطع به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه
ها جای محبت ،
نیست یک تن که در این راه غم آلودۀ عمر ، قدمی راهِ محبت پوید
همه گلچین گل امروزند ، در نگاه من و تو حسرت
بیفردائیست
در نگاهی که تو را وسوسه عشق دهد ، حیلۀ پنهانیست
زیر لب زمزمه شادی مردم برخاست هر کجا مرد توانائی بر خاک نشست پرچم فتح بر افرازد در خاطر خلق هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شکست
به که شاید دل بست؟
خنده ها میشکفد بر لبها تا که اشکی شکفد بر سر مژگان کسی همه بر درد کسان می نگرند لیک دستی نبرند از پی درمان کسی
از وفا نام مبر ، آنکه وفاخوست ، کجاست ؟ ریشۀ عشق ، فسرد . واژه دوست ، گریخت سخن از دوست مگو ، عشق کجا ؟ دوست کجاست ؟
گل اگر در دل باغ بر تو لبخند زند ، بنگرش ، لیک مبوی
سخنی کز سر راز زده در جانت چنگ به لبت نیز ، مگوی
نی صد بند برون آید از آن ، راز تو را فاش کند
خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند گر شبی از سر غم آه کنی
درد اگر سینه شکافد ، نفسی بانگ مزن ، درد خود را به دل چاه مگو استخوان تو اگر آب کند آتش غم ، آب شو ، « آه » مگو
سکۀ زرد و سپیدی که به سقف فلک است سکۀ نیرنگ است سکه ای بهر فریب من و تست ، سکۀ صد رنگ است
و همین سکۀ سیمین سپید می فریبد ما را
گفته ام با دل خویش:
نتوانم که گریزم نفسی از چنگش
زن
و فرزند و در و بام و هوا بیگانه «خویش» در راه نفاق «دوست» در کار فریب «آشنا» بیگانه
آهوی مهر ، گریخت تار پیوند ، گسست به که باید دل بست ؟ به که شاید دل بست ؟
شاعر :
مهدی سهیلی ,
برچسبها :
#به که باید دل بست ؟
#به که شاید دل بست ؟
سه شنبه 3 بهمن 1391 .:|:. 11:29 .:|:. علی ساطع عاقبت
صید سفر شد یار ما یادش به خیر آن
لب خندان که شب های غم و صبح نشاط
مهدی سهیلی شاعر :
مهدی سهیلی ,
پنجشنبه 14 دی 1391 .:|:. 20:34 .:|:. علی ساطع به
داغت آرزو مرد و هوس سوخت خدایا
سوز دل را با که گویم
مهدی سهیلی شاعر :
مهدی سهیلی ,
برچسبها :
#قفس
چهارشنبه 13 دی 1391 .:|:. 20:25 .:|:. علی ساطع ای
مسافر ، ای جدا ناشدنی
مهدی سهیلی شاعر :
مهدی سهیلی ,
یکشنبه 10 دی 1391 .:|:. 23:43 .:|:. علی ساطع
|
بسم الله الرحمن الرحیم
جهان را به عـشـق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهـــانی بـــرای تـــــو . . . حسین پناهی دیگر صفحات
فهرست شاعران وبگاه
آرشیو مطالب
برچسب ها
دریا |
سیاوش قمیشی |
ابی |
ماه |
خورشید |
دیدار |
شعر |
دوست داشتن |
باد |
مو |
لب |
گریه |
تنهایی |
تنها |
زمستان |
مرگ |
پرنده |
خواب |
دلتنگی |
جمعه |
عاشق |
بانو |
چشم |
آسمان |
عشق |
بوسه |
بهار |
بغض |
باران |
پاییز |
نگاه |
آغوش |
رفتن |
خیال |
قلب |
دست |
درخت |
داریوش |
خنده |
گل |
دل |
غروب |
پنجره |
اشک |
شب |
زندگی |
لبخند |
ستاره |
زن |
نفس | آمار بازدید وبگاه
بازدید امروز : بازدید دیروز : بازدید این ماه : بازدید ماه قبل : بازدید کل : تعداد کل مطالب : بیشترین بازدید : 7030 عزیز در تاریخ : 18 اردیبهشت 1395 آخرین بروز رسانی : آخرین بازدید : |