جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
گفت ... با من !


گفتم به دام اسیرم ، گفتا که دانه با من

گفتم که آشیان کو ، گفت آشیانه با من

گفتم بدون بهرام شوق ترانه ام نیست

گفتا بیا به گلشن شور ترانه با من

گفتم بهانه ای نیست تا پر زنم به سویت

گفتا تو بال بگشا راه بهانه با من

گفتم به فصل پیری در من گلی نروید

گفتا که من جوانم فکر جوانه با من

گفتم که خانمانم در کار عاشقی رفت

گفتا به کار خود باش تدبیر خانه با من

گفتم به جرم شادی جور زمان مرا کشت

گفتا تو شادمان باش جور زمانه با من

گفتم ز عشقبازی در کس نشان ندیدم

زد بوسه بر لبانم گفتا نشانه با من

گفتم دلم چو مرغیست کز آشیانه دورست

دستی به زلف خود زد گفت آشیانه با من

گفتم ز مهربانان روزی گریزم آخر

گفتا که مهربان باد اشک شبانه با من ...


مهدی سهیلی



شاعر : مهدی سهیلی ,
می دانم اما ...

می دانم بر نمی گردی !

 

می دانم که چشمم

به راه خنده های تو خواهد خشکید !

 

می دانم که در تابوت همین ترانه ها خواهم خوابید !

 

می دانم که خط پایان

            پرتگاه گریه ها ، مرگ است !

 

اما هنوز که زنده ام  !

 

 

یغما گلرویی

 



با تو ستاره می شوم

همیشه از نگاه تو ساده عبور می کنم

دل ز هم گسسته را با تو صبور می کنم

                ( از اینکه عاشق تـــو ام ، حس غرور میکنم )

 

دوباره با سلام تو پر از بهانه می شوم

با نفس ساده تو غرق ترانه می شوم

 

با تو ستاره می شوم ، با تو ستاره می شوم

 

از سایه های ملتهب همیشه می گریختم

اگر تو همنفس شوی ، صبح اشاره می شوم

 

با تو ستاره می شوم ، با تو ستاره می شوم

 

تو از نهایت امید به درد من گریختی

به حرمت حضور تو بغض دوباره می شوم

 

با تو ستاره می شوم ، با تو ستاره می شوم

 

شانه به شانه دیدمت ، مست ترانه دیدمت

اگر که همسایه شوی ، سبز بهاره می شوم

 

 با تو ستاره می شوم ، با تو ستاره می شوم

 

 

ترانه مکرم



شاعر : ترانه مکرم ,
عاشقانه

هنوز عاشقانه کنار تـــوام

ترانه ترانه کنار توام

 

به یادم میای مث یه خاطره

نذار اسمت از یاد این دل بره

 

تو دنیای خوابت پناهم بده

به دنیای پروانه راهم بده

 

بذار پر بگیرم از این خستگی

نذار که قفس باشه دلبستگی

 

هنوز عاشقانه کنار توام

غزل تا غزل بی قرار توام

 

کنار توام تو شهر بی کسی

بگو از کدوم گریه سر می رسی

 

بیا ابرُ از توی چشمام ببر

پُرم از تب و اشتیاق سفر

 

بیا رد شیم از زیر رنگین کمون

تا پایان این قصه با من بمون

            تا پایان این قصه با من بمون

 

 

یغما گلرویی



عاشق چیزهای قدیمی ام

عاشق

چیزهای قدیمی ام

            صدای باران پشت پنجره

و ترانۀ مهتاب

        که ماه می خواند

و یک تـــو

برای بوسه های طولانی ...



پرویز صادقی



تنها می نویسم بیا ...

التماست نمی کنم

هرگز گمان نکن که این واژه را

            در وادی آوازهای من خواهی شنید

تنها می نویسم بیا ...

بیا و لحظه ای کنار

 فانوس نفس های من آرام بگیر

نگاه کن ؛ ساعت از

            سکوت ترانه هم گذشته است

اگر نگاه گمانم به راه آمدنت نبود

            ساعتی پیش این انتظار شبانه را

                         به خلوت ناب خواب های تو می سپردم

حال هم

به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم

بارش قطره ای از ابر بارانی نگاهم کافی ست

                                    تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی

اما ...

تو را به جان نفس های نرم کبوتران هره نشین

بیا و امشب را بی واسطه ی سکسکه های گریه کنارم باش

مگر چه می شود یکبار

بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟

ها ؟ ... چه می شود ؟

 

یغما گلرویی



در غیبت پر سوال تو ...

راستی

 هیچ می‌دانی ؛

من در غیبت پر سوال تو ...

چقدر ترانه سرودم ؟

            چقدر ستاره نشاندم ؟

           

چقدر نامه نوشتم ؟

که حتی

یکی خط ساده هم

             به مقصد نرسید !

رسید ... اما وقتی که

 دیگر هیچ کسی در خاموشی خانه

            خواب بازآمدن مسافر خویش را نمی‌دید

 


سیدعلی صالحی



تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات