جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
دور از تو


از تو دور شدم

            مثل ابر از دریا

                        اما هرجا رفتم ، باریدم ...

 


 رسول یونان

 



شاعر : رسول یونان ,
دست من و شما درد نكند !

برای ماهی

با سه ثانیه حافظه

            تنگ و دریا یكی ست !

 

دست من و شما درد نكند 

 

كه دلِ تنگ آدم ها را

            با یك عمر حافظه

                        توی تنگ می اندازیم

 

و برای ماهی ها

            دل می سوزانیم !

 

 

مهدیه لطیفی

 



جای خالی تو

دریا و کوه و آسمان را نه ...

 

جای خالی تو را

            تماشا می کنم !

 

علیرضا روشن


جای خالی تو


غرق شدن


دریا

جاییست که باید

از غرق شدن در آن بترسی

 

آبی باشد

در شمال ایران ...

یا قهوه‌ای در چشم‌های یک زن


مژگان عباسلو





تندیس

 

بانوی موسیقی و گل ، شاپری رنگین کمون 

به قامت خیال من ململ مهتاب بپوشون   

 

بزار نسیم در به در گلبرگُ از یاد ببره   

برداره بوی تنتُ ، هرجا که می خواد ببره   

 

دست رو تن غروب بکش که از تو گلبارون بشه   

بزار که از حضور تو لحظه ترانه خوون بشه 

 

همسایه خدا می شم  مجاور شکفتنت 

خورشیدُ باور می کنم نزدیک رفتار تنت 

 

قطره ام از تو من ولی در گیر دریا شدنم   

دچار سحر عشق تو در حال زیبا شدنم 

 

بانوی موسیقی و گل ، اسطوره عاشق شدن   

تا من دوباره من بشم ، دوباره لبخندی بزن   

 

لبخنده ی  تو جانمو ، مغلوب رویا می کنه 

انگار جهان وامیسته و ما رو تماشا می کنه

 

بانوی موسیقی و گل ... 

بانوی موسیقی و گل ، تندیس شاعرانگی

نوازشم کن و ببر منو به جاودانگی 

 

شب از نگاهت آینه رو پر از ستاره می کنه 

برهنه می شه از خودش به من اشاره می کنه 

 

بانوی موسیقی و گل ...

 

 

ایرج جنتی عطایی

 




از شب آغوش تا صبح جدایی راه نیست

خواستم تا در شب کوتاه من ماهی شوی

خواستی شیرینی خواب شبانگاهی شوی

 

از شب آغوش تا صبح جدایی راه نیست

کاش یک شب میزبان صبح دلخواهی شوی

 

ای دل غافل ! چه آسان روزها را باختی

کاش روزی لایق دیدار کوتاهی شوی

 

عشق با خود فتنه ها دارد ، زلیخا را بگو

می توانستی شبی زندانی چاهی شوی ؟

 

ای تنت ابری تر از شب های غمگین زمین !

کاش گاهی بر تنم باران ناگاهی شوی

 

گفت : بویت موی دریا را پریشان می کند

زود راهی شو که باید رود گمراهی شوی

 

 

ناصر  حامدی




شاعر : ناصر حامدی ,
چشم من

چشم من بیا منو یاری بکن
گونه هام خشکیده شد ، کاری بکن

غیر گریه مگه کاری می شه کرد
کاری از ما نمی آد ، زاری بکن

اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت دل من گریه می خواد

هر چی دریا رو زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا

کاشکی می داد همه رو به چشم من

تا چشام به حال من گریه کنن

اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد

تا قیامت ،‌ دل من گریه می خواد

قصه ی گذشته های خوب من

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن

حالا باید سر رو زانوم بذارم

تا قیامت اشک حسرت ببارم

دل هیچ کی مثل من غم نداره

مثل من غربت و ماتم نداره

حالا که گریه دوای دردمه

چرا چشمم اشکشو کم می آره

خورشید روشن ما رو دزدیدن

زیر اون ابرای سنگی کشیدن

همه جا رنگ سیاه ماتمه

فرصت موندنمون خیلی کمه

اون که رفته ،‌ دیگه هیچ وقت نمی آد

تا قیامت دل من گریه می خواد

سرنوشت چشاش کوره نمی بینه

زخم خنجرش می مونه تو سینه

لب بسته سینه ی غرق به خون

قصه ی موندن آدم همینه

اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی آد

تا قیامت ، دل من گریه می خواد

 

 

اردلان سرفراز




تعداد کل صفحات: 7


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات