جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
نیایی می‌ریزم ...

می‌ایستم کنار دریا

و طلوع تو را

            انتظار می‌کشم !

 

با موج بلند می‌خیزم !

 

بیایی ابر می‌شوم

در آغوش تـــو ؛

            نیایی می‌ریزم ...

 

 

عباس معروفی

 



من دوستت دارم

سکّه‌ی این مهر از خورشید هم زرین‌تر است

خون ما از خون دیگر عاشقان رنگین‌تر است

 

رود راهی شد به دریا ، کوه با اندوه گفت

می‌روی اما بدان دریا ز من پایین‌تر است

 

ما چنان آیینه‌ها بودیم ، رو در رو ولی

امشب این آیینه از آن آینه غمگین‌تر است

 

گر جوابم را نمی‌گویی ، جوابم کن به قهر

گاه یک دشنام از صدها دعا شیرین‌تر است

 

سنگدل ! من دوستت دارم ، فراموشم نکن

بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگین‌تر است

 

 

 

فاضل نظری



شاعر : فاضل نظری ,
عاشق که می‌شوی ...


عاشق که می‌شوی ، قشنگ می‌شوی
  !

قشنگ ؛

مثل روزهای آفتابی

روزهایی که آفتاب می‌آید و

            هوا برای دیدن داغ می‌شود

قشنگ ؛

مثل وقتی که‌می‌گویی

گرمم است ! بیا بریم طرف جایی

                        کنار چشمه‌ای ، لب دریایی

قشنگ ؛

مثل رفتن‌های زیر یک درخت

دراز به دراز شدن وُ

رو به آسمان به‌هم نگاه کردن

قشنگ !

نه مثل وقتی که

 تو را در ابری سوار ‌ببینم وُ

                        بگویم : هوی ! کجا ؟

بخدا ، من تـــو را

            قشنگ دوست دارم

قشنگ ؛

مثل وقتی که

 باد بگیرد و ابر برگردد

            باران شود و من چتر تو باشم


عاشق که می‌شوی ؛

            تـــو خیلی قشنگ می‌شوی ...



افشین صالحی



بگو تکلیف‌ام با چشم‌هایت چیست ؟

نزدیکت می شوم

            بوی دریا می‌‌آید

 

دور که می شوم

            صدای باران !

 

بگو تکلیف‌ام با چشم‌هایت چیست ؟

 

لنگر بیاندازم عاشقی کنم

            یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟!

 

 

بهرنگ قاسمی

 



دست هایم را لای موهایت جا گذاشتم !


هر کسی

 که به تو می رسید

            در موج موهایت غرق می شد

و من

این طرف بعد از تـــو

دستم به هیچ کاری نمی رفت  !

دل من دریا بود

اما تو آنقدرها ناگهان رفتی

که من دست هایم را لای موهایت جا گذاشتم  !




مصطفی زاهدی




تنهایی ماهی ها

ماهی ها

 نه گریه می کنند ،

             نه قهر و نه اعتراض .

 

تنها که می شوند ،

            قید دریا را می زنند

 

و تمام مسیر رودخانه را

 تا اولین قرار عاشقی شان

                         برعکس شنا می کنند ...

 

 

بهرنگ قاسمی



شعله و باد

دریا که تو دلبسته ی آنی ز تو دل کند

ای رود به این تجربه ی تلخ نپیوند !

 

تنهایی من آینه ی عبرت من شد

دلها که شکستند از این آینه هرچند

 

گفتی نگران منی و روز جدایی

در چشم من اشک است ، به لبهای تو لبخند

 

ای عشق ! بگو گرمی بازار تو تا کی ؟

ای دل ! غم ارزانی بسیار تو تا چند ؟

 

دیدار من و او ... چه سرانجام قشنگی

همصحبتی شعله و باد ، آتش و اسفند

 

 

مژگان عباسلو

 



تعداد کل صفحات: 7


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات