جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
پاییز

چقدر صدای آمدن پاییز

شبیه صدای قدم های تـــو بود

ملتهب ، مرموز ، دوست داشتنی ...

 

چقدر هوای پاییز

 شبیه دست های توست

نه گرم ، نه سرد ، همیشه بلاتکلیف ...

 

چقدر صدای خش خش برگ ها

شبیه صدای قلب من است

که خواست ، افتاد ، شکست ...

 

چقدر این پیاده روها

            پر از آرزوهای من است

نارنجی یکدست ،

پُر از آدم های دست در دست ، مست ...

 

چقدر پاییز

 شبیه دلتنگی ست

شبیه کسی که بود ، رفت ...

کسی که دیگر نیست !

 

 

پریسا زابلی پور



تـــو همان جان منی

ماه من !

نشانی قلبت را

             هرگز از یاد نبرده ام

فرسنگ ها هم که دور باشی

هوایت که به سرم بزند

            می نشانمت کنار رویا هایم

دست های دلواپسم را

            قفل می کنم به بودنت

 

تـــو

همان جان منی

که گاهی می رسی به لب هایم ...

 

 



بی اجازه دوستت دارم

بی اجازه

      دوستت دارم

           و این جرم کمی نیست

 

مرا ببخش ؛


اگرچه

متهم ردیف اول

 چشمهای تـــوست ،

                         نه قلب من ...

 

بهرام محمودی



لمس قلب تـــو


روزی قلب زنی را لمس کردم

که همه ی مردم شهر

        تن او را لمس کرده بودند  !

 

زن از تمام آن ها گریخت

            به آغوش من پناه آورد !

 

و من همان جا

در همان لحظه فهمیدم ...

 

فاصله ی بین رفتن و ماندن

            گاهی در تفاوت لمس کردن است !



علیرضا اسفندیاری |مکالمه ی غیر حضوری



وقتی تو نیستی‌

تهی می‌‌شوم در سینه ام

حسی

به شدت ناگهانی‌ترین اتفاق

            خودش را می‌‌کشاند به زیر صفر


یخ
میزند قلب ی که

            تپیدن را از تو می‌‌دانست

                           و ایستادن را برای تـــو


...


کجای زندگی‌ باشم وقتی تو نیستی‌ ؟



نیکی‌ فیروزکوهی

 



ای تو تنها خوب دنیا

بیا ای ناجی قلبم بی تو قلب من شکسته

این همون دل شکسته ست که به انتظار نشسته


ای تو تنها خوب دنیا ، بی تو من تنها ترینم

با تو مثل یک ستاره بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم


عاشقم ، عاشق ترینم بگو که اینو می دونم

حالا که از عشقت دیوونم بگو که با تو می مونم


ای تو تنها خوب دنیا ، بی تو من تنها ترینم

با تو مثل یک ستاره بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم


می خواهم از دست تـــو گهواره بسازم

سر بذارم روی دستات به سعادتم بنازم


می خواهم اون چشمای دریایی تُ آیینه کنم

با نگاه توی چشمات دردم و تازه کنم


تو که نیستی دنیا تاریکه برای دل خستم

بی تو من تنهای تنها ، دل به خلوت تو بستم


ای تو تنها خوب دنیا ، بی تو من تنها ترینم

با تو مثل یک ستاره

بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم

                        بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم


 

 



هرگز به اشک هایت اجازه نده پایین بیایند

حوالی من که می آیی ،

هرگز به اشک هایت اجازه نده پایین بیایند

 

من قلب نازکی دارم

که اگر فریب بخورد ، دروغ بشنود ، می­ شکند

که با نداشتنت ، دوری ات ، نبودنت ، می­ شکند

با اخمهایت، با قهرت ، با رفتنت ، می ­شکند

 

اما با هیچ چیز

تکه تکه نمی­شود

نمی­سوزد ، نمی­میرد

             جز اشکهای تـــو ...

 

با منی

هرگز به اشک هایت 

                اجازه نده پایین بیایند

 


بیتا فیروزکوهی

 



تعداد کل صفحات: 5


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات