چقدر صدای آمدن پاییز
شبیه صدای قدم های تـــو
بود
ملتهب ، مرموز ، دوست داشتنی
...
چقدر هوای پاییز
شبیه دست های توست
نه گرم ، نه سرد ، همیشه بلاتکلیف ...
چقدر صدای خش خش برگ ها
شبیه صدای قلب من
است
که خواست ، افتاد ، شکست ...
چقدر این پیاده روها
پر از آرزوهای من است
نارنجی یکدست ،
پُر از آدم های دست در دست ، مست ...
چقدر پاییز
شبیه دلتنگی ست
شبیه کسی که بود ، رفت ...
کسی
که دیگر نیست !
پریسا زابلی پور